بازگشت

خشم پيامبر


در اين خصوص روايتي زيبا از سيره ي رسول گرامي اسلام (صلّي الله عليه و آله و سلّم) نقل شده است كه حمزه بن عبدالمطلب، عموي بزرگوار و برادر رضاعي حضرت رسول بود؛ زيرا حمزه از ثويبه اسلميه- دايه پيامبر قبل از حليمه سعديه- شير خورده بود. حمزه از رسول خدا چهار سال بزرگتر بود.

او در جنگ احد 60 سال داشت كه به دست وحشي- غلام جبير بن مطعم- به شهادت رسيد. وحشي به تحريك و تطميع هند- دختر عتبه بن ربيعه و مادر معاويه بن ابي سفيان- حضرت حمزه سيدالشهداء را مورد حمله غافلگيرانه قرار داد و به شهادت رساند. هند كه از آن بزرگوار به شدت ناراحت بود و از حضرت حمزه به علت كشته هاي جنگ بدر كينه ي شديدي داشت، بعد از شهادت حمزه اعضاي بدن آن حضرت را مثله كرد و حتي جگرش را بيرون آورده، از عمق كينه آن را در دهانش مكيد.

رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) وقتي به بالين پيكر قطعه قطعه عمويش آمد آن چنان ناراحت و خشمگين شد كه سخن از انتقام گفت. در آن هنگام،جبرئيل عليه السلام نازل شد و براي دلداري پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) اين آيه ي شريفه را نازل كرد:«و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به و لئن صبرتم لهو خير للصابرين؛ (نحل.621)

هرگاه خواستيد كسي را مجازات و عقوبت كنيد، تنها به مقداري كه به شما تعدي شده كيفر دهيد و اگر صبر كنيد، اين كار براي صبركنندگان بهتر است.» پيامبر نيز خشم خود را كنترل كرد و فرمود: «پس من صبر مي كنم.» [1] .


پاورقي

[1] تفسير نمونه، ج 11، ص 854.