بازگشت

سيره امام باقر


در سيره ي اخلاقي امام باقر(عليه السّلام) آمده است: روزي يك نفر مسيحي به آن حضرت جسارت كرد و گفت: «انت بقر؛ تو گاو هستي.»

امام بدون اينكه خشمگين شود، فرمود: «لا انا باقر؛ نه من باقرم.» مسيحي گفت: تو پسر آن زن آشپز هستي؟ امام فرمود: آري مادرم يك بانوي آشپز بود. آن مرد براي اينكه امام را عصباني كند، دوباره گفت: تو پسر زن سياه چرده، زنگي و دشنام گو هستي. امام پاسخ داد. اگر تو راست مي گويي، خدا مادرم را بيامرزد و اگر دروغ مي گويي، خداوند تو را ببخشد. وقتي آن مرد مسيحي بردباري و حلم بي پايان امام را مشاهده كرد كه با اين اهانت ها هرگز خشمگين نشد و كاملاً بر نفس خود مسلط بود، زبان بر شهادتين جاري كرد و مسلمان شد. [1] .

اين رفتار حضرت باقر(عليه السّلام) دقيقاً در تفسير اين آيه ي شريفه است كه مي فرمايد: «هرگز نيكي و بدي يكسان نيست؛ بدي را با نيكي دفع كن! ناگاه [خواهي ديد] همان كس كه ميان تو و او دشمني است، گويي دوستي گرم و صميمي مي شود و اين [خصلت] را جزكساني كه شكيبا بوده اند، نمي يابند و آن را جز صاحب بهره اي بزرگ، نخواهند يافت.» (فصلت.43)

دستاوردهاي اين حركت پسنديده از نظر روحي و رواني و معنوي، خيلي بهتر و بيشتر از آن است كه انسان خشم و غضب خود را با هيجانات عصبي و رفتارهاي زشت و كينه توزانه فرو نشاند.

دراين باره اشاره به سخن مولوي در مورد علي(عليه السّلام) خالي از لطف نيست. او بعد از آنكه مولاي متقيان را اسوه بردباران معرفي مي كند و با ستايش از آن حضرت مي گويد كه امام (عليه السّلام) در هنگام خشم و غضب كاملاً بر خود مسلط بود و هرگز اراده و تدبير خود را در اختيار احساسات زودگذر قرار نمي داد و تمام اعضا و جوارحش تحت عقل و وحي بود، به نقل داستاني در اين زمينه مي پردازد و در ستايش حلم آن گرامي به زبان حال امام مي گويد.



باد خشم و باد شهوت باد آز

برد او را كه نبود اهل نماز



خشم بر شاهان، شه و ما را غلام

خشم را هم بسته ام زير لگام



تيغ حلمم گردن خشم زده است

خشم حق، بر من چو رحمت آمده است



كه نيم، كوهم ز صبر و حلم و داد

كوه را كي در ربايد تند باد [2] .




پاورقي

[1] المناقب، محمد بن شهر آشوب ج 4، ص.207.

[2] مثنوي، دفتر اول.