بازگشت

مقدمه


در دوران امام باقر عليه السلام، حاكمان اموي به دليل تعارضات داخلي از نهضت عظيم علمي آن حضرت غافل بودند، ولي اين به معناي در امان بودن آن امام نيست؛ بلكه حجم وسيعي از روايات گوياي اوضاع خشونت آميز آن دوره، و ظلم و تجاوز حاكمان وقت نسبت به دين، مسلمانان و امام آنان است، به گونه اي كه امام عليه السلام بارها تقيه مي كرد و سرانجام نيز بر سر تعارضات مبنايي با نظام خلافت ظالمانه، توسط هشام به شهادت رسيد.

درباره اوضاع سياسي عصر آن حضرت كافي است، نگاهي به سيماي حاكمان وقت بياندازيم.

1. مروان بن حكم: مسعودي مي نويسد: مؤمنان در عصر او، در خفا به سر مي بردند و زندگي بر مردم مشقت بار شده بود. شيعيان در معرض خطر جدي بودند و خون و مالشان حرمت نداشت و به علي بن ابي طالب عليهما السلام آشكارا در محافل عمومي دشنام داده مي شد. [1] .

او به شيوه ي معاويه، پسرش عبدالملك را وليعهد كرد و بر اثر بيماري طاعون در سال 65 ه··. ق در دمشق درگذشت. [2] .

2. عبدالملك مروان: در سال 73 ه··. ق بعد از پيروزي بر ابن زبير، سلطنت كامل يافت. قبل از خلافت، خود را قرآن دوست معرفي مي كرد، ولي بعد از خلافت، از مستبدترين خلفا شد. [3] وي شراب مي نوشيد [4] و هنگام آغاز حكومت، خطاب به قرآن كريم گفت: اين آخرين ديدار من با تو است. [5] .

وي افرادي مثل حجاج بن يوسف ثقفي را بر مردم وشيعيان مسلط كرد. وي مي گفت: به خدا سوگند از اين پس هر كس مرا به تقوا دعوت كند، گردنش را قطع خواهم كرد. [6] وي در سال 86 ه··. ق مرد.

3. وليد بن عبدالملك: وي باعيش و نوش بزرگ شد و فردي ستمگر و جبار بود. [7] هرچند در روزگار او مرزهاي جغرافيايي اسلام گسترش يافت و اندلس، خوارزم، سمرقند، كابل، طوس و... فتح شد؛ [8] ولي عناصر خونخواري مثل حجاج در حكومت او صاحب قدرت بودند و در فاصله 20 ساله اي كه او بر سر قدرت بود، كساني كه با شكنجه در حكومت او كشته شدند، صد وبيست هزار نفر برآورد شده است. [9] .

در همين دوره افرادي مثل سعيد بن جبير به جرم طرفداري از اهل بيت عليهم السلام شهيد شد [10] و امام سجاد عليه السلام به واسطه سمي كه وليد دستور داده بود، به شهادت رسيد [11] و با شهادت حضرت سجاد عليه السلام، امامت به حضرت باقر عليه السلام منتقل شد. وليد در سن 43 سالگي، در سال 96 ه··. ق در دمشق مرد. [12] .

4. سليمان بن عبدالملك: ابتدا از حاكميت خدا و رضايت او سخن مي راند، ولي در عمل مثل گذشتگان خود بود [13] تجمل و ريخت و پاش به گونه اي در دوره او رواج يافت كه هر طبقه اي از مردم، با لباس مخصوص، به حضور او مي رسيدند. در پرخوري وشكمبارگي بي نظير بود. [14] .

در عصر وي، امر امامت پنهان بود و شرايط اجازه نمي داد كه شيعيان با امام خود ـ باقر العلوم عليه السلام ـ ارتباط علني داشته باشند. آنان به شدت تحت فشار بودند. [15] .

يعقوبي مي نويسد: عمر بن عبدالعزيز نامه اي به امام باقر عليه السلام نوشت تا او را بيازمايد. امام به او پاسخ داد. و چون عمر بن عبدالعزيز قبلاً مشاور سليمان بن عبدالمك بود و از مكاتبات او خبر داشت، فهميد كه جواب امام به او با جوابش به سليمان متفاوت است. لذا دستور داد نامه امام به سليمان را پيدا كنند و بياورند. وقتي نامه را آوردند، ديد از هشدارهاي امام عليه السلام در نامه به سليمان خبري نيست، بلكه امام عليه السلام او را مدح كرده است.

عمر بن عبدالعزيز به كارگزار خود در مدينه نوشت: محمد بن علي را احضار كن و از اين تفاوت در جواب بپرس. وقتي از امام باقر عليه السلام از راز تفاوت در جواب نامه ها پرسيدند، فرمود: سليمان فردي جبار و زورگو بود و من ناگزير بودم در نامه ام همان گونه سخن بگويم كه مردم مجبورند با جباران سخن بگويند، ولي سرور تو مي خواهد به شيوه اي غير از روش جباران عمل كند و اقداماتي در جهت كاستن از ظلم و جباريت برداشته است، لذا به گونه اي با او سخن گفتم كه مناسب وضع اوست. [16] .

5.عمر بن عبدالعزيز: در سال 99 ه··. ق به خلافت رسيد، گامهايي در كاستن از فشارهاي سياسي، اجتماعي بر شيعيان برداشت، فدك را به اهل بيت برگرداند، [17] به موعظه هاي امام باقر عليه السلام توجه مي كرد و رسم دشنام دادن به علي عليه السلام را برانداخت. [18] با اين همه، غاصب جايگاه امامت بود. حضرت باقر عليه السلام در حق او مي فرمود: اين جوان روزي به فرمانروايي مي رسد و روش عادلانه از خود آشكار مي سازد، چهار سال زندگي مي كند و سپس مرگش فرا مي رسد. زمينيان بر او مي گريند و آسمانيان نفرينش مي كنند.

ابوبصير مي گويد: پرسيدم: مگر نفرموديد كه عدل پيشه مي كند؟ فرمود: آري! ولي بر جايگاهي كه از آنِ ما و شايسته ي ما است تكيه مي زند، در حالي كه هرگز حقي ندارد. بلي! او در جايگاهي كه غصب مي كند به اظهار عدل مي پردازد. [19] .

6.يزيد بن عبدالملك: با مرگ مشكوك عمر بن عبدالعزيز [20] در سال 101 ه··. ق، يزيد بن عبدالملك، جوان 25 ساله، خليفه شد و تا سال 105 ه··. ق خلافت كرد. [21] در اين دوره شديدترين روشها را عليه شيعه به كار بردند و كينه ها را نسبت به علي عليه السلام و خاندان او آشكار ساختند. وي از كينه توزان عليه امام باقر عليه السلام بود. [22] .

7. هشام بن عبدالملك: فرمانروايي اش 19 سال و 7 ماه طول كشيد و در سال 125 ه··. ق مرد. [23] مردي خشن، درشتخو و مال اندوز بود. بخل، ستمگري وبي عاطفگي از خصوصياتش بود. [24] نسبت به امام باقر عليه السلام كينه عجيبي داشت. دوران او از نظر سياسي، سخت ترين دوره بر امام باقر عليه السلام بود. تنها در اين دوره بود كه امام به مركز خلافت احضار مي شد. [25] شيعيان نيز به شدت تحت فشار بودند؛ از جمله مي توان به سرنوشت جابر بن يزيد جعفي اشاره كرد، كه به دستور امام براي در امان ماندن از شرّ عبدالملك، خود را به ديوانگي زد. [26] شهادت زيد بن علي بن حسين عليهم السلام در اين دوره واقع شد و امام باقر عليه السلام نيز در اين دوره به شهادت رسيد.


پاورقي

[1] اثبات الوصية، ص 146 و 147.

[2] معارف ابن قتيبه، ص 354؛ كامل ابن اثير، ج 4، ص74.

[3] الاعلام، ج8، ص312.

[4] تاريخ الخلفا، ص216.

[5] همان.

[6] همان، ص218و219.

[7] مروج الذهب، ج3، ص157.

[8] تاريخ يعقوبي، ج2، ص285.

[9] مروج الذهب، ج3، ص166.

[10] سفينة البحار، ج1، ص622.

[11] مروج الذهب، ج3، ص164.

[12] همان، ص156.

[13] همان، ص174.

[14] همان، ص175.

[15] اثبات الوصيه، ص153.

[16] تاريخ يعقوبي، ج2، ص305.

[17] مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص207.

[18] اثبات الوصية، ص154.

[19] اثبات الهداة، ج5، ص293.

[20] تاريخ الخلفا، ص246.

[21] تاريخ يعقوبي، ص314، مروج الذهب،ج3، ص195.

[22] اثبات الوصية، ص154.

[23] حياة الحيوان، ج1، ص102.

[24] مروج الذهب، ج3، ص205؛ تاريخ يعقوبي، ج2، ص328.

[25] الخرايج و الجرائح، ج1، ص291.

[26] اختصاص، ص67.