بازگشت

عمر بن عبدالعزيز


با آن كه طبق وصيت «عبدالملك بن مروان» (پدر سليمان) وليعهد سليمان، برادرش «يزيد بن عبدالملك» بود، اما هنگامي كه سليمان بيمار شد و دانست مرگ او فرا رسيده، به عللي عمر بن عبدالعزيز را براي جانشيني خود تعيين كرد.

پس از مرگ سليمان، هنگامي كه خلافت عمر بن عبدالعزيز در مسجد اعلام شد، حاضران از اين انتخاب استقبال نموده با وي بيعت كردند. [1] .

عمر بن عبدالعزيز كه مواجه با وضع پريشان توده ها و شاهد امواج خشم و تنفر شديد مردم از دستگاه خلافت بني اميه بود، از آغاز كار، در مقام دلجويي از محرومان و ستمديدگان برآمد و طي بخشنامه اي به استانداران و نمايندگان حكومت مركزي در ايالات مختلف چنين نوشت:

«مردم دچار فشار و سختي و دستخوش ظلم و ستم گشته اند و آيين الهي در ميان آنها وارونه اجرا شده است. زمامداران و فرمانروايان ستمگر گذشته، با مقررات و بدعتهايي كه اجرا نموده اند، كمتر در صدد اجراي حق و رفتار ملايم و عمل نيك بوده و جان مردم را به لب رسانده اند. اينك بايد گذشته ها جبران گردد و اين گونه اعمال متوقف شود.

از اين پس هر كس عازم حج باشد،بايد مقرري او را از بيت المال زودتر بپردازيد تا رهسپار سفر شود، هيچ يك از شما حق نداريد پيش از مشاوره با من، كسي را كيفر كنيد، دست كسي را ببريد يا احدي را به دار بياويزيد.» [2] .


پاورقي

[1] مسعودي، همان ماخذ، ص 183.

[2] ابن واضح، تاريخ يعقوبي، نجف، منشورات المكتبة الحيدرية، ج 3، ص 50.