بازگشت

شعاع تاثير يك آموزگار


در اينجا جاي اين سوال باقي است كه انگيزه «عمر بن عبدالعزيز» از اين كار چه بود و چه عاملي باعث شد كه در ميان خلفاي اموي، تنها او به اين اقدام بزرگ دست بزند؟

پاسخ اين سوال اين است كه دو حادثه به ظاهر كوچك در دوران كودكي عمر بن عبدالعزيز اتفاق افتاد كه مسير فكر او را كه تحت تاثير افكار عمومي قرار گرفته بود، تغيير داد و بشدت دگرگون ساخت. در واقع از آن روز بود كه اين حادثه بزرگ زمان خلافت او پايه ريزي شد.

حادثه نخست زماني رخ داد كه وي نزد استاد خود «عبيدالله» كه مردي خداشناس و با ايمان و آگاه بود، تحصيل مي كرد. يك روز عمر با ساير كودكان همسال خود كه از بني اميه و منسوبين آنان بودند، بازي مي كرد. كودكان، در حالي كه سرگرم بازي بودند، طبق معمول به هر بهانه كوچك علي (عليه السلام) را لعن مي كردند. عمر نيز در عالم كودكي با آن ها همصدا مي شد. اتفاقاً در همان هنگام آموزگار وي كه از كنار آنها مي گذشت، شنيد كه شاگردش نيز مثل ساير كودكان، علي (عليه السلام) را لعن مي كند. استاد فرزانه چيزي نگفت و به مسجد رفت. هنگام درس شد و عمر براي فراگرفتن درس، به مسجد رفت. استاد تا او را ديد، مشغول نماز شد. عمر مدتي نشست و منتظر شد تا استاد از نماز فارغ شود، اما استاد نماز را بيش از حد معمول طول داد. شاگرد خردسال احساس كرد كه استاد از او رنجيده است و نماز بهانه است. آموزگار، پس از فراغت از نماز، نگاه خشم آلودي به وي افكنده گفت:

- از كجا مي داني كه خداوند پس از آنكه از اهل «بدر» و «بيعت رضوان» راضي شده بود، بر آنها غضب كرده و آن ها را مستحق لعن شده اند؟ [1] .

- من چيزي در اين باره نشينده ام.

- پس به چه علت علي (عليه السلام) را لعن مي كني؟

- از عمل خود عذر مي خواهم و در پيشگاه الهي توبه مي كنم وقول مي دهم كه ديگر اين عمل را تكرار نكنم.

سخنان منطقي و موثر استاد، كار خود را كرد و او را سخت تحت تاثير قرار داد. پسر عبدالعزيز از آن روز تصميم گرفت ديگر نام علي (عليه السلام) را به زشتي نبرد. اما باز در كوچه و بازار و هنگام بازي با كودكان، همه جا مي شنيد مردم بي پروا علي (عليه السلام) را لعن مي كنند تا آنكه حادثه دوم اتفاق افتاد و او را در تصميم خود استوار ساخت.


پاورقي

[1] علي عليه السلام يكي از شركت كنندگان در جنگ بدر و بيعت رضوان بود بلكه در صدر همه آنان قرار داشت.