بازگشت

زيان جبران ناپذير


اين محدوديتها باعث شد كه احاديث نبوي در سينه حافظان حديث بماند و مسلمانان از اين منبع بزرگ فرهنگ اسلامي مدتها محروم گردند، به حدي كه «شعبي» مي گويد: «يك سال با پسر عمر همنشين بودم، از وي براي نمونه حتي يك حديث از پيامبر نشنيده ام!» [1] .

و «سائب بن يزيد» مي گويد: از مدينه تا مكه با «سعد بن مالك» همسفر بودم، در طول سفر حتي يك حديث از پيامبر ص نقل نكرد!» [2] .

اين ممنوعيت چنان اثر شومي در جامعه به جا گذاشت كه «عبدالله بن عمر» با آنكه به دستور پيامبر احاديث آن حضرت را ضبط كرده بود، بر اثر بخشنامه خليفه، آنچنان كتاب خود را پنهان ساخت كه هرگز در كتب حديث نامي از كتاب وي به چشم نمي خورد!

ناگفته پيداست زيانهايي كه از اين ممنوعيت متوجه اسلام گرديد، قابل جبران نبود، زيرا كتابت احاديث پيامبر (صلي الله عليه واله) قريب صد سال متروك گشت و آن كلمات بلند در ميان مسلمانان مورد مذاكره قرار نگرفت. از همه بدتر آن كه عده اي مزدور و دورغ پرداز، از اين فرصت استفاده نموده مطالب دروغ و بي اساس را به نفع حكومتها و زمامداران وقت به صورت حديث جعل كردند؛ زيرا وقتي مدرك منحصر به حافظه ها و شنيدن از افراد گرديد، طبعاً همه كس مي توانست همه گونه ادعايي بنمايد، چون نه كتابي در كار بود، نه دفتري و نه حسابي! پيدا است كه در چنين شرائطي، دهها ابوهريره به وجود آمده براي بهره برداريهاي نامشروع، خود را محدث واقعي جا مي زدند!

اين وضع تا اواخر قرن اول هجري، يعني تا زمان خلافت «عمر بن عبدالعزيز» (99-101)، ادامه يافت. عمر بن عبدالعزيز با يك اقدام شجاعانه اين بدعت شوم را از ميان برداشت و مردم را به نقل و تدوين حديث تشويق كرد. او طي بخشنامه اي، به منظور ترغيب و تشويق دانشمندان و راويان به اين كار، چنين نوشت:

«انظروا حديث رسول الله فاكتبوه فاني خفت دروس العلم و ذهاب اهله»: (احاديث پيامبر را جمع آوري كرده بنويسيد، زيرا بيم آن دارم كه دانشمندان و اهل حديث از دنيا بروند و چراغ علم خاموش گردد).

بنا به نقل «بخاري»، عمر بن عبدالعزيز نامه اي مشابه مضمون فوق از شام به «ابي بكر بن حزم»، كه از طرف وي حاكم مدينه بود، نوشت. [3] .

ولي اين آغاز كار بود و مدتها لازم بود تا يك قرن عقب افتادگي جبران گردد و احاديث پيامبر (صلي الله عليه واله) احيا شود و آنچه در حافظه ها بود، طبعاً آميخته به برخي تحريفهاي عمدي يا سهوي، روي كاغذ بيابد.

از آنجا كه دوران خلافت عمر بن عبدالعزيز كوتاه بود، اين برنامه بسرعت پيشرفت نكرد، زيرا پس از او «يزيد بن عبدالملك» و «هشام بن عبدالملك» زمام امور را در دست گرفتند و چيزي كه در حكومت آنها مطرح نبود، دلسوزي به حال اسلام و مسلمانان بود.

بعضي نوشته اند: نخستين كسي كه به امر عمر بن عبدالعزيز احاديث را جمع كرد، محمد بن مسلم بن شهاب زهري بود. [4] .

البته بايد توجه داشت كه گر چه از زمان عمر بن عبدالعزيز نقل و كتابت حديث آزاد شد، اما از يك طرف احاديث مجعول دوران فترت كتابت حديث وارد مجموعه هاي حديثي شد و از طرف ديگر محدثان رسمي و طرفدار حكومت از نقل احاديثي كه به نحوي به نفع اهل بيت و شيعه تمام مي شد خودداري كرده آنها را كتمان نمودند.


پاورقي

[1] ابن ماجه، همان ماخذ، ص 11.

[2] ابن ماجه، همان ماخذ، ص 12.

[3] بخاري، صحيح، بشرح الكرماني، الطبعة الثانية، بيروت، داراحيأ التراث العربي، ج 2، ص 6.

[4] مدير شانه چي، كاظم، علم الحديث و دراية الحديث، چاپ سوم، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علمية قم، 1362 ه.ش، ص 30.