بازگشت

شيعه پايه گذار تدوين حديث


خوشبختانه شيعيان از همان دوران حيات پيامبر اسلام در اين زمينه كوششهاي فراواني به عمل آوردند و به پيروي از امير مومنان (ع) در نقل و ضبط و تدوين حديث پيشگام شدند و آثار گرانبها و مجموعه هاي ارزنده اي از اخبار و احاديث از خود به يادگار گذاشتند.

علي (ع) نخستين كسي بود كه احاديث رسول خدا را جمع آوري كرد. پيامبر اسلام احاديثي را املا كرد و علي (عليه السلام) آنها را نوشت و به صورت يك كتاب تدوين شده در آورد. اين كتاب پس از علي عليه السلام در اختيار ائمه عليهم السلام بود تا آنكه به امام باقر (عليه السلام) منتقل گرديد. روزي «حكم بن عتيبه» آن را نزد امام باقر (عليه السلام) ديد. وي در مسئله اي با حضرت باقر(عليه السلام) اختلاف نظر پيدا كرده بود، حضرت آن كتاب را به وي نشان داده حديث مربوط به مسئله مورد اختلاف را در آن ارائه كرد و فرمود: اين، خط علي (عليه السلام) و املاي رسول خدا است. [1] از اين گذشته، اميرمومنان (عليه السلام) كتاب ديگري پيرامون «ديات» تدوين كرده بود كه «صحيفه» ناميده مي شد و آن را (به صورت طومار) به شمشير خود مي بست.

از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: «نزد ما كتابي نيست كه آن را بخوانيم، جز كتاب خدا و اين صحيفه». مطالب صحيفه شامل حكم شرعي زخمها و جراحات بوده است. [2] .

گفتار اميرمومنان (عليه السلام) درباره ي صحيفه، به روشني نشان مي دهد كه در آن زمان هيچ كتاب ديگري غير از قرآن نوشته بوده است و علي (عليه السلام) نخستين تدوين كننده حديث و فقه است. سيوطي، علي (عليه السلام) و فرزندش حسن (عليه السلام) را جز طرفداران كتابت حديث مي شمارد. [3] .

اگر جامعه تسنن بر اثر بدعت نهي از نوشتن حديث، صد سال يا بيشتر، احاديث اسلامي را ضبط نكردند، خوشبختانه جامعه تشيع در اين راه پيشقدم شدند، زيرا در زمان خود پيامبر (ص) غير از علي (عليه السلام) «ابو رافع» يكي از ياران آن حضرت كه از دوستداران علي (عليه السلام) نيز بود، كتابي به نام «السنن و الاحكام والقضايا» نوشت [4] و احكام و سنن مخصوص در ابواب مختلف اسلام را مثل نماز و روزه و زكات و حج و مرافعات گرد آورد و اگر ما اين كتاب را نخستين كتاب حديث بدانيم كه توسط صحابه تدوين شده، مي توانيم آن را نخستين كتاب فقهي از اين نوع نيز بشماريم. [5] .

ابو رافع هنگامي اين كتاب را نوشت كه كتابت حديث و گفتار پيامبر (صلي الله عليه واله) از نظر دستگاه خلافت، جرم بزرگي به شمار مي رفت.

پس از ابورافع، نويسندگان شيعه در همان دوران فترت كتابت حديث، به ضبط و نوشتن احاديث اسلامي پرداختند و از اين طريق سخنان پيشوايان خود را از دستبرد تحريف و ديگر آفات زمان حفظ نمودند. اين برنامه از زمان امير مومنان (عليه السلام) تا زمان پيشواي پنجم ادامه داشت و در زمان حضرت باقر (عليه السلام) پيشرفت درخشاني پيدا كرد، به طوري كه هنگام صدور دستور عمر بن عبدالعزيز مبني بر جمع آوري و تدوين حديث، هر كدام از ياران و شاگردان برجسته پيشواي پنجم، هزاران حديث را در حفظ داشتند. [6] .

«محمد بن مسلم»، از شخصيتهاي بزرگ شيعه و راويان بسيار بلند پايه و با فضيلت، نمونه بارزي از شاگردان برجسته پيشواي پنجم در فقه و حديث است. او اهل كوفه بود و طي چهار سال اقامت در شهر مدينه، پيوسته به محضر امام باقر (عليه السلام) و بعد از او به خدمت امام صادق (عليه السلام) شرفياب مي شد و از محضر آن دوپيشواي بزرگ بهره ها مي اندوخت. وي مي گويد:

هر موضوعي كه به نظرم مي رسيد، از امام باقر عليه السلام مي پرسيدم و جواب مي شنيدم، به طوري كه سي هزار حديث از امام پنجم و شانزده حديث از امام صادق (عليه السلام) فرا گرفتم. [7] .

محمد بن مسلم كتابي بنام «اربعمأْ مسئله» (چهار صد مسئله) تاليف كرده بود كه گويا پاسخ چهار صد مسئله اي باشد كه از پيشواي پنجم و ششم شنيده بود. [8] .

يكي ديگر از تربيت يافتنگان مكتب امام باقر (عليه السلام) «جابر بن يزيد جعفي» است. او نيز اهل كوفه بود و براي استفاده از محضر امام باقر (عليه السلام) به شهر مدينه هجرت كرد و در پرتو استفاده از مكتب پرفيض پيشواي پنجم، به مراتب عالي علمي نائل گرديد. جابر، با استفاده از علوم و دانشهاي سرشار پيشواي پنجم كتب و آثار متعددي از خود با يادگار گذاشت كه شاهد ديگري بر توجه شيعيان به مسئله تدوين حديث و جمع آوري معارف اسلامي است. كتب جابر به قرار زيراست:

1- كتاب تفسير

2-كتاب نوادر

3- كتاب فضائل

4-كتاب جمل

5- كتاب صفين.

6- كتاب نهروان.

7- كتاب مقتل امير المومنين (ع).

8-كتاب مقتل الحسين (ع). [9] يزيد بن عبدالملك

پس از مرگ «عمر بن عبدالعزيز»، «يزيد بن عبدالملك» روي كار آمد. يزيد مردي عياش و خوش گذران و لاابالي بود و به هيچ وجه به اصول اخلاقي و ديني پايبند نبود، از اينرو ايام خلافت او يكي از سياهترين و تاريكترين ادوار حكومت بني اميه به شمار مي رود. در زمان حكومت وي هيچ فتح و پيروزي و هيچ حادثه درخشاني در جامعه اسلامي اتفاق نيفتاد. او كه در زمان خلافت عمر بن عبدالعزيز وليعهد بود، چهره حقيقي و ماهيت خود را در وراي ظاهر فريبنده و قيافه مقبولي پوشانده و از اين رهگذر افكار عمومي را به سوي خود جلب كرده بود. به همين جهت خلافت او نخست با استقبال مردم روبرو شد، خاصه آنكه وي در نخستين روزهاي زمامداري اعلام كرد كه برنامه خليفه پيشين را ادامه خواهد داد.

اين وعده براي مردم كه طعم شيرين اجراي حق و عدالت را در زمان عمر بن عبدالعزيز (ولو به طور نسبي و در مدتي كوتاه) چشيده بودند، نويد اميد بخشي بود، ولي طولي نكشيد كه اين انتظار مبدل به ياس و نوميدي گرديد زيرا پس از آنكه چند صباحي از زمامداري وي گذشت، برنامه عوض شد و وعده هاي همه پوچ از آب در آمد!


پاورقي

[1] نجاشي، فهرست اسمأ مصنفي الشيعه، قم، مكتبة الداوري، ص 255 (ترجمه محمد بن عذافر)-الصدر، السيد حسن، الشيعة و فنون الاسلام، لبنان، صيدا، 1331 ه.ق، ص.65 در بعضي نسخه ها «حكم بن عيينه» ذكر شده است، ولي چنانكه در چند صفحه پيش يادآوري كرديم، صحيح آن «عتيبه» است.

[2] شرف الدين، السيد عبدالحسين، مولفوا الشيعه في صدر الاسلام، تهران، مكتبه النجاح، ص 14-.15 مرحوم سيد حسن صدر مي نويسد: نسخه اي از اين كتاب نزد من موجود است و بخاري در باب «كتاب العلم» از اين صحيفه نقل كرده است. (تاسيس الشيعه لعلوم الاسلام، تهران، منشورات الاعلمي، ص 279).

[3] تدريب الراوي في شرح تقريب النواوي، بيروت، دارالكتاب العربي، 1409، ج 2، ص 61.

[4] نجاشي، فهرست اسمأ مصنفي الشيعه، قم، مكتبه الداوري، ص 4.

[5] پيرامون بحث كتابت و تدوين حديث، نگاه كنيد به: جعفر السبحاني، بحوث في الملل و النحل، الطبعة الثانية، لجنة اداره الحوزه العلمية قم المقدسة، ايران، 1410 ه.ق، ج 1، ص 58-73.

[6] جلال الدين عبدالرحمن سيوطي، كه اصرار دارد پايه گذاران علوم اسلامي را جمعي از اهل تسنن معرفي كند، مي گويد: «نخستين كسي كه در فقه كتاب نوشت،ابوحنيفه بود»؛ در صورتي كه ابوحنيفه در سال 100 هجري متولد شده و در سال 150 فوت كرده است، اما ابورافع 60 سال پيش از تولد ابوحنيفه درگذشته است! (السيد حسن الصدر، تاسيس الشيعه لعلوم الاسلام، طهران، منشوات الاعلمي، ص 298) بنابراين جهان تسنن از اوائل قرن دوم هجري به تدوين فقه و حديث پرداخته ولي بزرگان شيعه از همان روزهاي اول دست به چنين كاري زده اند.

[7] شيخ مفيد، الاختصاص، تصحيح و تعليق: علي اكبر الغفاري، قم، منشورات جماعة المدرسين في الحوزه العلمية بقم المقدسه، ص 201 - شيخ طوسي، اختيار معرفه الرجال (معروف به رجل كشي)، تصحيح و تعليق: حسن المصطفوي، مشهد، دانشگاه مشهد، ص 163 (شماره 276).

[8] شرف الدين، السيد عبدالحسين، مولفوا الشيعه في صدر اسلام، الطبعة الثانية، طهران، مكتبه نجاح، ص 64.

[9] شرف الدين، همان ماخذ، ص 36.