بازگشت

شهادت دروغين


يزيد براي آنكه سرپوشي بر اعمال نارواي خود بگذارد، و براي آنكه خود را از هرگونه گناه و انحرافي تبرئه كند، با تمهيداتي، چهل نفر از رجال و پيرمردان را وادار نمود تا به مصونيت او از گناه و عصيان شهادت بدهند، اين عده شهادت دادند كه هيچ گونه حساب و عذابي متوجه خلفا نيست! [1] .

البته شهادت اين عده به اين سادگي نبود، بلكه گوشه اي از سياستهاي مزورانه بني اميه به منظور تثبيت حكومت خود به شمار مي رفت، زيرا بني اميه براي تامين مقاصد سياسي خود، يك جمعيت فكري مانند «مرجئه» [2] به وجود آورده بودند كه فعاليت فكري آنها وسيله اي براي تثبيت پايه هاي حكومت اموي زير پوشش دين بود.

اين گونه جمعيتها، كه به استخدام حكومت اموي در آمده بودند، با يك سلسله تفسيرها و توجيهات ديني، اعمال ضد اسلامي زمامداران اموي را توجيه مي كردند!

«ابن قتيبه دينوري» مي نويسد:

«يزيد ابتدأاً به خاطر اخلاق فريبنده خود، در ميان قريش محبوبيت داشت و اگر پس از رسيدن به خلافت، طبق روش عمر بن عبدالعزيز رفتار مي كرد، مردم از او شكايت نمي كردند؛ ولي وي برخلاف انتظار همه، پس از رسيدن به قدرت، به كلي تغيير روش داد و عيناً رفتار نامطلوب برادرش وليد را در پيش گرفت. رفتار او موج نفرت مسلمانان را بر ضد او برانگيخت، به طوري كه مردم تصميم گرفتند او را از خلافت بركنار سازند. يزيد به اندازه اي به حقوق و خواسته هاي مردم بي اعتنا بود كه حتي گروهي از قريش وعده اي از بني اميه نيز به اعمال او اعتراض كردند.

يزيد، به جاي آنكه به انتقادهاي مردم گوش داد. و در روش خود تجديد نظر نمايد، بر خشونت و سختگيري خود افزود و عده اي از اشراف قريش و بزرگان بني اميه را به اخلال در نظم عمومي و شورش و كودتا متهم كرد و به عموي خود «محمد بن مروان»، دستور داد آنها را بازداشت نموده به زندان افكند. اين عده قريب دو سال در زندان ماندند، آنگاه محمد آنها را به وسيله زهر مسموم نمود و همه را به قتل رسانيد!

يزيد غير از اين عده، تعداد سي نفر از رجال قريش را دستگير كرد و پس از آنكه مبالغ زيادي جريمه از آنان گرفت و اموال و دارايي و مستغلاتشان را مصادره نمود، آنان را مورد آزار و شكنجه سخت قرار داد و از هستي ساقط كرد، به طوري كه افراد مزبور در گوشه و كنار شام و ساير نقاط پراكنده شده با فقر و تنگدستي به سر مي بردند. يزيد به اين هم اكتفا نكرد، بلكه دستور داد تمام كساني را كه با آنان تماس داشتند، به اتهام همكاري با شورشيان و مخالفان حكومت، به دار كشيدند»! [3] .


پاورقي

[1] سيوطي، تاريخ الخلفأ، الطبعه الثانية، تحقيق: محمد محيي الدين عبدالحميد، قاهره، مطبعه المدني (افست مكتبه المثني- بغداد) ص 246.

[2] مرجئه فرقه اي بودند كه ايمان را عبارت از اعتقاد قلبي مي دانستند و هيچ يك از گناهان و اعمال ضد اسلامي را با ايمان منافي نمي دانستند!.

[3] الامامة و السياسة، الطبعة الثالثة، قاهره، مطبعه مصطفي البابي الحلبي، 1382 ه.ق، ج 2، ص 125.