بازگشت

نفوذ عناصر فاسد و منحرف


«سيد امير علي»، مورخ و دانشمند معروف، وضع اجتماعي - سياسي آن روز جامعه اسلامي را بخوبي ترسيم نموده اخلاق و رفتار هشام را به نحو روشني تشريح مي كند:

«با مرگ يزيد دوم، خلافت به برادرش هشام رسيد؛ لكن خلافت او زماني استقرار يافت كه آشوبها و نهضتهاي داخلي را سركوب نمود و آتش جنگهاي خارجي را خاموش ساخت، زيرا در آن زمان، از طرف شمال، قبايل تركمن خزر به دولت مركزي فشار وارد مي آوردند، و درشرق، رهبران عباسي مخفيانه سرگرم فراهم ساختن مقدمات براي درهم شكستن پايه هاي حكومت اموي بودند. در داخل كشور نيز آتش خشم و كينه خوارج، كه مردمي دلير و سلحشور بودند، شعله ور شده بود.

در اين كشمكش ها، بهترين جوانان عرب، يا در جنگهاي داخلي كشته شدند و يا قرباني سياست بدبيني و حسادت دربار فاسد خلافت گشتند، زيرا در اثر اطمينان كوركورانه اي كه خليفه قبلي از وزرا و درباريان خود داشت، حكومت و قدرت به دست افراد خود خواه و ناشايستي افتاده بود كه مردم را به خاطر عجز و ناتواني خود و سوء اداره كشور متنفر ساخته بودند.

البته رجال بزرگ و چهره هاي درخشان انگشت شماري بودند كه با كمال همت و دلسوزي نسبت به دين و آيين در ميان مردم سست و كم فروغ شده و در ميان درباريان و عوامل وابسته به حكومت رو به زوال بود، زيرا آنان عموماً عناصري بودند كه جز تأمين منافع خود، هيچ هدفي نداشتند.

در آن عصر خطير، جامعه اسلامي نيازمند بازوي توانايي بود كه كشتي متزلزل حكومت را از غرق شدن نجات بدهد، از اين رو طبعاً هشام به مزايا و خصوصياتي نيازمند بود كه بتواند در پرتو آن، با دشواريها و مشكلاتي كه جامعه اسلامي را از هر طرف احاطه كرده بود، مقابله كند.

در اينكه هشام بهتر از خليفه قبلي (يزيد) بود شكي نيست، زيرا در زمان هشام دربار خلافت از عناصر ناپاك تصفيه شد، وقار و سنگيني جايگزين سبكسري و بوالهوسي گرديد، و جامعه از وجود افراد طفيلي كه سربار جامعه بودند پيراسته گشت.

ولي سختگيري بيش از اندازه هشام، به سرحد خشونت رسيد و صرفه جوييهاي وي جنبه بخل يافت و بعضي از كمبودهاي اخلاقي و انساني وي اوضاع را بدتر كرد، زيرا او فردي كوتاه فكر و مستبد و شكاك و بدبين بود، از اينرو، به هيچ كس اعتماد نمي كرد، بلكه براي خنثي كردن توطئه هايي كه بر ضد او چيده مي شد، به عمليات مكارانه و جاسوسي متوسل مي شد و از آنجا كه آدم زود باوري بود،با يك بدگويي و سؤظن بهترين رجال كشور را از بين مي برد. اين بدبيني افراطي باعث شد كه عزل و نصب متوالي و بيش از حد فرمانروايان و حكام شهرستانها، نتايج فوق العاده به بار آورد». [1] .


پاورقي

[1] سيد اميرعلي، همان ماخذ، ص 139.