بازگشت

اتهام ناجوانمردانه


اين جريان بسرعت درشهر دمشق پيچيد و موجي از شادي و هيجان درمحيط شام به وجود آورد. هشام، به جاي آنكه از پيروزي افتخارآميز علمي امام باقر (عليه السلام) بر بيگانگان خوشحال گردد، بيش از پيش از نفوذ معنوي امام (ع) بيمناك شد و ضمن ظاهر سازي و ارسال هديه براي آن حضرت پيغام داد كه حتماً همان روز دمشق را ترك گويد! نيز بر اثر خشمي كه به علت پيروزي علمي امام (ع) به وي دست داده بود، كوشش كرد درخشش علمي و اجتماعي ايشان را با حربه زنگ زده تهمت از بين ببرد و رهبر عاليقدر اسلام را متهم به گرايش به مسيحيت نمايد! لذا با كمال ناجوانمردي به برخي از فرمانداران خود (مانند فرماندار شهر مدين) چنين نوشت:

«محمد بن علي، پسر ابوتراب، همراه فرزندش نزد من آمده بود، وقتي آنان را به مدينه بازگرداندم، نزد كشيشان رفتند و با گرايش به نصرانيت!! به مسيحيان تقرب جستند. ولي من به خاطر خويشاوندي اي كه با من دارند، از كيفر آنان چشم پوشيدم! وقتي كه اين دو نفر به شهر شما رسيدند، به مردم اعلام كنيد كه من از آنان بيزارم»! ولي تلاشهاي مذبوحانه هشام براي پوشاندن حقيقت به جايي نرسيد و مردم شهر مزبور كه ابتداً تحت تاثير تبليغات هشام قرار گرفته بودند، در اثر احتجاجها و نشانه هاي امامت كه از آن حضرت ديده شد، به عظمت و مقام واقعي پيشواي پنجم پي بردند، و بدين ترتيب سفري كه شروع آن با اجبار و تهديد بود، به يكي از سفرهاي ثمربخش و آموزنده تبديل شد! [1] .


پاورقي

[1] تفصيل جريان سفر حضرت باقر (ع) به شام را «محمد بن جرير بن رستم الطبري» در كتاب «دلائل الامامه» (ص 105-107) بيان نموده است و سپس مرحوم سيد بن طاووس در كتاب «امان الاخطار» (ص 62) و علامه مجلسي در بحارالانوار (ج 46،ص 307-313) و تاليفات ديگر خود از اين جرير نقل كرده اند، ولي در جزئيات قضيه اندكي اختلاف به چشم مي خورد.