بازگشت

مبارزه با شيوه هاي نادرست اجتهاد


تلاش مهم امام باقر (عليه السلام) در اين زمينه در دو جنبه شكل گرفت. ابتدا به اصحاب و ياران نزديك خود خطر آسيب پذيري اجتهاد با واسطه شيوه هاي نادرست را گوشزد نموده و آنان را از خطر افتادن در دام آن دور داشتند و در گام ديگر، خود به مبارزه با اين شيوه هاي نادرست پرداختند.

اين شيوه ها كه از سوي اين گونه عناصر، سامان دهي و گاه از سوي حاكميت جامعه نيز حمايت و تقويت مي شد را مي توان در عناويني چون «قياس»، «استحسان»، «اجتهاد در مقابل نص» و برخي گونه هاي «اجماع» [1] برشمرد.

امام باقر (عليه السلام) در ميدان اول مبارزه، همواره اطرافيان خود را از افتادن در دام اين گونه شيوه ها، بر حذر مي داشتند و آنان را حتي از مراوده با افرادي كه در اين عرصه گام مي زنند و آن را دست مايه ي رسيدن به احكام شرعي مي دانند، دور مي داشتند. امام در گفتاري به زراره، اين دانشمند متعهد و بلندآوازه اسلامي، فرمودند: «اي زراره! بر تو باد از كساني كه در دين قياس مي نمايند، دوري گزيني؛ زيرا آنان از قلمرو تكليف خود پا فراتر نهاده و آن چه را بايد مي آموختند، واپس نهاده اند. و به آن چه از آنان خواسته نشده، روي آورده و خود را به سختي انداخته اند. روايات و احاديث را بنابر ذوق خود معني نموده (استحسان) و بر خدا نيز دروغ بسته اند (اجتهاد در برابر نص) و در نظر من به سان كساني هستند كه در مقابل شان، آنان را صدا مي زني، اما نمي شنوند و سرگشته و سرگردان در دين و دنيا هستند». [2] و نيز مي فرمود: «سنت و احكام شرعي قياس بردار نيست. چگونه مي توان قياس كرد [و ملاك حكم شرعي قرار داد]، در حالي كه زن حائض پس از دوران حيض مي بايست روزه ي خود را قضا كند، ولي قضاي نماز بر او واجب نيست؟» [3] .

ايشان فتوايي كه برخاسته از عدم آگاهي و هدايت الهي بوده، را به شدت مردود شمرده و مي فرمودند: «هر كس براي مردم، بدون علم و هدايت الهي فتوا بدهد، فرشتگان رحمت و عذاب او را نفرين نموده و گناه آنان كه نظر خطاي او را به كار بندند، بر عهده ي اوست؟» [4] .

و نيز در حديثي ديگر، به كار بستن اين راه كارهاي نادرست را دشمن با خدا تلقي نموده و فرمودند: «هر كس با رأي شخصي خود براي مردم فتوا بدهد، در دين خدا بدون دانش گام برداشته و هر كس دين خدا را بدون علم بپيمايد، با خدا به دشمني برخاسته است؛ چرا كه بدون علم، حكم به حلال و حرام داده است.» [5] .

امام بهترين راه را براي جلوگيري از خطر ابتلا بدان ضرورت احتياط در مسائل پيچيده و واگذاري آن به اهلش مي دانست. در اين مورد، امام همواره به شاگرداني كه زياد به بحث و بررسي پيرامون موضوعات فقهي و اصولي مي پرداختند، اين نكته را گوشزد مي فرمود. «محمد بن طيار» مي گويد: ابا جعفر (عليه السلام) به من فرمود: آيا تو با مردم [در مورد مسائل فقهي و اصولي] بحث مي كني؟ عرض كردم: آري. فرمود: و تو در برابر هر پرسشي، پاسخي ارائه مي نمايي؟ گفتم: بلي [همين طور است]. امام با ناراحتي فرمود: پس تو كي [سكوت مي كني و آن را به اهلش كه ما باشيم] واگذار مي نمايي؟» [6] .

در همين راستا، داستان جالب ديگري را «ابوحمزه ثمالي» روايت مي كند كه روزي در مسجد الرسول نشسته بودم كه مردي داخل شد مدتي نگذشت كه ابوجعفر (عليه السلام) نيز وارد مسجد شد، در حالي كه جماعتي از اهل خراسان و ديگر بلاد او را همراهي مي كردند و از او پرسش هايي راجع به حج مي پرسيدند. رفت تا در جايگاه خود بنشيند. مرد دانشمند نيز نزديك او نشست. من نيز [به دليل كنجكاوي از پرسش هاي او] در محلي نشستم كه صدايشان را [به خوبي] بشنوم. چند تن از دانشمندان نيز حضور داشتند. وقتي امام پرسش هاي آنان را پاسخ داد، متوجه مرد شد و پرسيد: كيستي؟ گفت: من قتادة بن دعامة بصري هستم. امام پرسيد: آيا همان فقيه اهل بصره نيستي؟ گفت: آري. ابوجعفر (عليه السلام) فرمود: واي بر تو اي قتاده! به درستي كه خداوند بلند مرتبه و بزرگ دسته اي از آفريدگان خود را آفريد و آنان را حجت بر ديگر آفريدگان قرار داد. آنان «اوتاد» روي زمين هستند كه برابر پروردگارشان ثابت قدم و برگزيدگان علم الهي مي باشند كه خدا آنان را پيش از آفريدن انسان ها برگزيد و در سايه سار عرش خود جاي داد.

قتاده مدتي طولاني سكوت كرد و سر فرو افكند. پس گفت: پروردگار تو را آرامش بخشد. به خدا قسم كه من پيش روي بسياري از دانشمندان نشسته ام و حتي ابن عباس را هم درك كرده ام، ولي هرگز اين گونه كه در محضر شما مضطرب و پريشانم، نزد هيچ كدام آن ها نبوده ام. سپس گفت: اكنون بفرماييد حكم پنير چيست؟ امام باقر (عليه السلام) لبخندي زد و فرمود: سؤالت فقط همين بود؟ پاسخ داد: همه را اكنون فراموش كرده ام. امام فرمود: [خوردن آن] اشكالي ندارد. [7] .

امام اگر چه مسير را براي اجتهاد اصحاب و دانشمندان مي گشود، اما همواره سعي مي كرد تا تلاش هاي آنان را نيز در اين راستا زير نظر داشته باشد.


پاورقي

[1] به ياد داشته باشيم كه اهل سنت هر گونه اجماع را معتبر مي دانند كه همه آن ها در فقه شيعه معتبر نبوده و فقط اجماعي كه كاشف از قول معصوم باشد، حجيت دارد. ر.ك: محمد دشتي، اجتهاد و تقليد، قم، نشر مؤسسه تحقيقاتي اميرالمؤمنين (عليه السلام) چاپ اول، 1374 ش، ص 119.

[2] وسائل الشيعه، ج 18، ص 39: «يا زُرارَة إيّاكَ وَ أصحابَ القِياسِ فِي الدِّينِ، فَإنَّهُمْ تَرَكُوا عِلْمَ ما وُكِّلُوا بِه و تَكَلَّفُوا ما قَدْ كَفَّوهُ يَتَأَوّلُونَ الأَخْبارَ وَ يُكَذِّبُونَ عَلَي اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ كَأنَّ بِالرَّجُلِ مِنْهُم يُنادِي مِنْ بَيْنِ يَدَيْه فَيُجيبُ مِنْ خَلْفِهِ و يُنادِي خَلْفَهُ فَيُجِيبُ مِنْ بَينِ يَدَيْهِ قَدْ تاهُوا وَ تَحَيَّرُوا فِي الأرضِ وَ الدِّينِ».

[3] بحارالانوار، ج 2، ص 308: «انَّ السُّنَّةَ لا تَقاسُ و كَيْفَ تَقاسُ السُّنَّةُ وَ الحائِضُ تَقضِي الصِّيامَ و لا تَقضِي الصَّلاةَ؟!».

[4] بحارالانوار، ج 2، ص 118: «مَن أفْتَي النّاسَ بِغيرِ عِلمٍ و لا هُديً مِنَ اللهِ لَعَنَتْهُ مَلائِكَةُ الرَّحمةِ و مَلائِكَةُ العُذابِ و لَحِقَه وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفَتْياهُ».

[5] وسائل الشيعه، ج 18، ص 25: «مَن أفْتَي النّاسَ بِرَأيِهِ فَقَدْ دانَ اللهَ بِما لا يَعْلَمُ، وَ مَنْ دانَ اللهُ بِما لايَعْلَمُ فَقد ضادَّ اللهَ حيثُ أحَلَّ و حرَّمَ فِيما لا يَعْلَمُ».

[6] بحارالانوار، ج 2، ص 307.

[7] شيخ عباس قمي، أنوار البهيه في تواريخ الحجم الإلهية، قم، مؤسسة النشر الإسلامي، چاپ اول، 1418 ق، ص 136؛ بحارالانوار، ج 46، ص 358.