بازگشت

فرقه خوارج


اين گروه نيز پس از داوري بين امام علي عليه السلام و معاويه در جنگ صفين پديد آمد. هنگام بازگشت امام علي عليه السلام از صفين به كوفه، عده اي از لشكريان بر او شوريدند و حكميت را بر خلاف اسلام دانستند و شعار «لا حكم الاّ لله» سر دادند. آنان امام علي عليه السلام، معاويه، عثمان و حكمين را كافر شمردند؛ زيرا آنان، عملكرد امام علي و... را گناه كبيره دانستند و مرتكب گناهان كبيره را كافر مي دانستند و ريختن خونشان را مباح بر مي شمردند. آنها دشمنان آشتي ناپذير بني اميه، زمين داران بزرگ و مخالف وجود املاك خصوصي بودند و با اصل «مخلوق بودن قرآن» به شدت مخالف بودند. از بزرگان آنان مي توان از: «اشعث بن قيس كندي»، «مسعر بن فدكي تميمي» و «زيد بن حصين طائي» و از فرقه هاي منشعب از آن، مي توان «محكمه»، «ازارقه»، «بيهسيه»، «عجارده»، «ثعالبه»، «اباضيه» و «صفريه» را نام برد.

آنان در طول تاريخ، رفتاري نابخردانه با امامان شيعه داشتند. در زمان امامت امام مجتبي عليه السلام، امام را به خاطر صلح با معاويه بسيار سرزنش كردند. در دوران امامت امام باقر عليه السلام نيز مناظراتي بين آنها و امام در گرفت. امام در رد مباني و باورهاي اعتقادي شان، آنان را «خسران زده ترين آفريدگان خدا دانسته كه دنيا و آخرت خود را تباه كرده اند» و به اصحاب خود مي فرمود:

«به اين پيمان گريزان (خوارج) بگوييد: چگونه بر جدايي از علي عليه السلام گردن نهاديد، با وجود اينكه خونتان را پيش تر در راه فرمان برداري از او ارزاني داشتيد و در خشنود كردن خدا بر هم پيشي مي گرفتيد؟ و اگر به شما گفتند كه ما بر حكم الهي گردن نهاده بوديم و شعار «لا حكم الا لله» سر دادند، در پاسخ بگوييد: مگر خدا حكميت را در دين خود نپذيرفته است؟ و مگر آن را به داوري دو نفر [در اين آيه] وانگذارده كه فرمود: «فَابعَثوا حَكما مِن اَهلِهِ وَ حَكما مَن اَهلِها اِن يريدا اِصلاحا يوَفِّقِ الله ُ بَينَهُما»؛ «[هر گاه ميان زن و شوهر اختلاف افتاد] يك نفر از جانب شوهر و يك نفر از جانب زن [به عنوان] داور بر انگيزيد تا اگر اصلاح را خواستند، خداي بين آنان وفاق ايجاد كند.»

آيا رسول خدا صلي الله عليه وآله در ماجراي «بني قريظه»، «سعد بن معاذ» را داور معرفي نكرد تا بر آنچه مورد پذيرش خداست، حكم كند. آيا نمي دانيد كه امير المؤمنين عليه السلام با اين شرط حكميت را پذيرفت كه آن دو حَكم بر اساس كتاب خدا حكم كنند و از آن فراتر نروند؟ آيا نگفت كه اگر حكم آنها بر خلاف كتاب خدا باشد نخواهد پذيرفت؟ وقتي داوري به پايان رسيد، به علي عليه السلام گفتند: كسي را داور خود ساختي كه بر ضد تو حكم داد. آيا امير المؤمنين عليه السلام نفرمود: من به داوري كتاب خدا تن در دادم، نه داوري يك شخص؟ حال بايد گفت، در كجاي اين حكميت انحراف از حكم قرآن است؟ و اين در حالي است كه امام علي عليه السلام فرموده بود كه حكمي را كه خلاف قرآن باشد نخواهد پذيرفت. اتهام آنان به اميرالمؤمنين عليه السلام پوچ و بي اساس است».

در مناظره ي ديگري نيز يكي از بزرگان خوارج كه به برتري اميرالمؤمنين عليه السلام اقرار داشت، او را به كفر پس از ايمان در فرمان برداري از خدا و رسولش متهم كرد. امام باقر عليه السلام به او فرمود: «آيا آن روز كه خدا علي عليه السلام را دوست داشت، نمي دانست كه او روزي به دست يكي از اهل نهروان (خوارج) كشته مي شود؟» مرد خارجي پذيرفت. امام پرسيد: «آيا محبت خدا به علي عليه السلام از روي فرمان برداري او از دستورهاي خدا بود يا بخاطر گناه و سركشي؟» مرد گفت: «پيداست كه از روي بندگي و اطاعت علي عليه السلام بوده». امام فرمود: «[پس حال كه علي عليه السلام از روي اطاعت و فرمان برداري مورد محبت خدا واقع شده و خداي او را دوست مي داشته، واضح است كه تمامي اعمالش مورد پسند خدا بوده است] اينك برخيز و برو!» مرد خارجي كه در ميدان بحث و مناظره با امام به سادگي شكست خورده بود، زير لب گفت: «الله ُ اَعلَم حَيثُ يجعَلُ رِسالَتَهُ؛ خداي بهتر مي داند كه رسالت خود را كجا قرار دهد.»