بازگشت

رسوايي هشام


روزي ابرش كلبي از هشام بن عبدالملك پرسيد: «من هذا الذي احتوشته اهل العراق يسالونه؛ اين شخص كيست كه مردم كوفه او را در ميان گرفته و سؤالات خود را از او مي پرسند؟»

هشام در پاسخ گفت: «هذا نبي الكوفة وهو يزعم انه ابن رسول الله وباقر العلم ومفسر القرآن؛ او پيامبر كوفه است و خود را پسر رسول خدا و شكافنده علم و مفسر قرآن مي داند». سپس گفت: اي ابرش برو و از او سؤالي بپرس كه پاسخ آن را بلد نباشد، ابرش همچنين كرد، ولي هر سؤالي كه پرسيد، امام بلافاصله پاسخي دقيق برايش بيان نمود، او كه از احاطه علمي امام بهت زده شده بود، بلند شد در حالي كه به آن حضرت مي گفت: «انت ابن بنت رسول الله حقا؛ تو به حق پسر دختر رسول خدا هستي». سپس به نزد هشام آمد و گفت: «دعونا منكم يا بني امية فان هذا اعلم اهل الارض بما في السماء والارض، فهذا ولد رسول الله صلي الله عليه وآله؛ ما را رها كنيد اي بني اميه، همانا اين شخص عالمترين اهل زمين نسبت به آنچه در آسمان و زمين است مي باشد، پس او فرزند رسول خداست كه صلوات خداوند بر او و آل او باد».