بازگشت

تواضع و حلم امام


غالب انسانها به گونه اي هستند كه به مجرد اينكه حظي از دانش آموختند، خود را برتر از ديگران مي بينند و خودبيني و غرور وجود آنها را فرا مي گيرد، ولي اولياء الهي و سرآمد آنها ائمه معصومين عليهم السلام با آنكه علوم فراواني داشتند، نسبت به تمام اقشار مردم تواضع نشان مي دادند. آري هميشه اين گونه است كه علم و دانش در صورتي كه ناقص باشد، باعث هلاكت انسان مي شود ولي ائمه عليهم السلام كه اعلم مردم اند، در حلم و تواضع سرآمد ديگران بودند. امير بيان، علي عليه السلام در وصف آل محمد صلي الله عليه وآله مي فرمايد: «هم عيش العلم وموت الجهل يخبركم حلمهم عن علمهم؛ آل محمد مايه حيات علم و دانشند و باعث مرگ ناداني، حلم ايشان شما را از دانش و علم آنها آگاه مي سازد».

امام باقر عليه السلام كه در علم و دانش شهره آفاق بود، در حلم و تواضع نيز گوي سبقت را از ديگران ربوده بود و به حق اين فرمايش پيامبر گرامي اسلام را جامه عمل پوشانده بود كه: «والذي نفسي بيده ما جمع شيي ء الي شيي ء افضل من حلم الي علم؛ قسم به كسي كه جانم در دست اوست، چيزي با چيز ديگري بهتر از جمع شدن حلم با علم جمع نشده است».

روزي شخصي نصراني رو به امام كرد و با وقاحت تمام گفت: «انت بقر» ولي امام عليه السلام با كمال آرامش فرمود: «لا انا باقر؛ نه، من باقر هستم». نصراني گفت: «تو فرزند آن مادري هستي كه آشپز بود». امام عليه السلام در جواب فرمود: «تلك حرفتها؛ آشپزي حرفه ايشان بوده است». سپس آن نصراني با كمال بي شرمي گفت: تو فرزند كنيز سياه بدزبان هستي. امام عليه السلام فرمود: «ان كنت صدقت غفر الله لها وان كنت كذبت غفر الله لك؛ اگر تو راست مي گويي خداوند او را ببخشد و اگر دروغ مي گويي خداوند تو را ببخشد». آن نصراني وقتي چنين برخوردي را از امام ديد از رفتار خود پشيمان شده و مسلمان شد.

نكته بسيار مهمي كه از اين داستان مي توان آموخت اين است كه ما شيعيان بايد اين گونه فضائل اخلاقي را سرلوحه زندگي خود قرار دهيم و با پيروي از آن امام بزرگوار و با اخلاق نيكو، ديگران را به اسلام و تشيع خوشبين سازيم.