بازگشت

تسليم


3- گروهي به محضر امام باقر (ع) مشرف شدند، ديدند امام بچه اي دارد مريض است و حضرت در مرض او بسيار ناراحت و بي آرام است. آنها پيش خود گفتند: خدا نكند كه اين كودك بميرد و گرنه به خود امام احتمال خطر مي رود. در اين ميان شيون زنان بلند شد، معلوم شد كه كودك از دنيا رفت، بعد از اندكي امام (ع) به نزد آنها آمد ولي خوشحال و قيافه اش باز بود.

گفتند: خدا ما را فداي تو كند، شما در حالي بوديد كه ما فكر مي كرديم اگر اتفاقي بيافتد شما به وضعي درآييد كه موجب غصه ما باشد!! ولي مي بينيم كه قضيه بعكس شد؟

امام صلوات الله عليه فرمود: ما دوست مي داريم كه محبوب و عزيز ما در عافيت باشد، و چون قضاي خدا بيايد تسلم آن كار مي شويم كه خدا دوست داشته است: «فقال لهم: انا نحب ان نعافي فيمن نحب فاذا جاء امرالله سلمناالله فيما يحب» [1] .


پاورقي

[1] كافي: ج 3 ص 226.