بازگشت

مهجوريت قرآن


خـداونـد بـراي هـدايـت بـشـر، پـيـامـبـر را رسـالت داد و قـرآن را بـر وي نازل كرد. قرآن شريف كه حاوي معارف ناب توحيدي و دستور العملهاي زندگي ساز اخلاقي ، اجتماعي و عملي بود بر قلب پيامبر نازل شد و پيامبر علاوه بر رساندن وحي ، وظيفه تبيين و تـشـريـح آن را نـيـز بـر عـهـده داشـت ، زيـرا قـرآن آن قـدر عـمـيـق و سـنـگـيـن بـود كـه ذهـن و عقل انسانهاي عادي از درك و فهم همه معاني بلند آن عاجز بود:

(اِنَّما يَعْرِفُ الْقُرْانَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ).(264)

قرآن را (به تمام معنا و همه جانبه ) فقط مخاطبان آن مي شناسند.

آري قـرآن بـراي هـدايـت بـشر نازل شده پس بايد راهي براي فهم معارف آن باشد و چون جز پـيامبر دست ديگري به عمق مفاهيم آن نمي رسد، پيامبر وظيفه بيان و تشريح و تفسير قرآن را نيز عهده دار مي شود:

(وَ اَنْزَلْنا اِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبِيِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَيْهِمْ).(265)

و ذكر (قرآن ) را بر تو نازل كرديم تا آن را بر مردم بيان كني .

هـمـچـنـيـن درآيـات ديـگـري نـيـز، تـعـليـم كـتـاب كـه هـمـان بـيـان و تـفـسـيـر آن اسـت بـر عهده رسول خدا نهاده شده است ..(266)

بـعـد از رسـول خـدا، وظـيـفـه تبيين و تعليم كتاب به حكم (حديث ثقلين ) بر عهده امامان معصوم عـليـهم السلام قرار گرفت ولي در همان ساعات آخر عمر پيامبر، افرادي عَلَم (حَسْبُنا كِتابُ اللّهِ).(267) را برافراشتند و بي نيازي خود را از عترت اعلام كردند.

از آن روزبـه بـعـد، مـسـلمـانان فقط قرآن را امام خويش خواندند ولي چون علم به آن نداشتند و دستشان از فهم معاني بلند و معارف عميق آن كوتاه بود، بناچار براي فهم و تفسير و تبيين آن دست به دامن عقل ناقص خود زدند و به راءي و نظر خويش پناه بردند و باب (تفسير به راءي ) را باز كردند، و كساني معلم و مفسر قرآن شدند كه خود قرآن را نمي فهميدند.

امام باقر عليه السلام يك وجهه كار فرهنگي خويش را صرف باز گرداندن دوباره قرآن به صحنه جامعه و تفسير و تعليم معارف آن كردند و بيانات فراواني در تفسير آيات قرآن ايراد كـردنـد و كـتـابـي در تـفـسـيـر قـرآن نـگـاشـتـنـد كـه تـوسـط جـارود بـن مـنذر روايت شده است ..(268)