بازگشت

بهره گيري علماي عامّه از امام باقر (ع )


مـكـتب علمي امامان معصوم عليه السلام آن چنان وسيع و فراگير بود كه همه دانش پژوهان را در بـر مـي گـرفت ، زيرا آنان عالماني بودند كه درياي علمشان را كرانه اي نبود. پيامبر اسلام صـلي الله عـليـه و آله شهر علم بود و امامان معصوم دروازه اين شهر بودند..(393) و هـر چه علم صحيح بود، از اين منبع پاك و مصفّا نشاءت مي گرفت . امام باقر عليه السلام به دو نـفـر از عـلماي عامه زمان خود فرمود: (اگر) به شرق يا به غرب برويد، هيچ علم صحيحي را نخواهيد يافت مگر كمي ، كه آن هم از نزد ما منتشر شده است ..(394)

امـام بـاقـر عـليـه السلام از جانب پيامبر ماءموريت نور افشاني علمي داشت و در همين راستا سنگ بـنـاي دانـشـگـاهـي بـزرگ را كـار گـذارد كـه دانـش پژوهان آن در زمان ايشان صدها و در زمان فـرزنـدش امام جعفر صادق هزارها نفر از شيعيان و غير شيعيان بودند. در صفحات گذشته به شـرح حـال مـخـتـصـر بـعـضـي از پـرورش يـافـتـگـان ايـن مـكـتـب اشـاره كـرديـم و در ايـن مجال نام بعضي از دانش پژوهان عامي مذهب اين مكتب را ذكر مي كنيم تا گوشه اي از گستره مكتب امام باقر عليه السلام روشن گردد.

البـتـه واضـح اسـت كه از نگاه اينان ، امام محمد باقر عالمي فرزانه بود كه مي توانستند از مـكـتـب عـلمـي اش خـوشـه چيني كنند و به همين جهت خدمت امام مي رسيدند و سوالاتشان را مطرح مي كـردنـد و جـواب امـام را مـي شـنـيـدنـد و آنچه را مطابق مذاق خود مي پسنديدند تبعيت مي كردند. بـعـضـي از آنـان مـسـتـقـيـم از خـود امـام استفاده علمي كردند و بعضي نيز از محضر شاگردان و زبدگان مكتب امام بهره هاي فراوان بردند.

ابن شهر آشوب مي نويسد: علوم دين را بقاياي صحابه و بزرگان تابعان و رؤ ساي فقهاي مسلمانان از امام باقر عليه السلام روايت كرده اند. راويان وي از صحابه عبارتند از: جابر بن عـبـدالله انـصاري ، و از تابعان : جابر بن يزيد جعفي ، كيسان سختياني بزرگ صوفيه ، و از فـقـهـا: ابـن مـبـارك ، زهـري ، اوزاعـي ، ابـي حـنـيـفـه ، مـالك ، شـافـعي و زياد بن منذر و از نوسيندگان همچون طبري ، بلاذري ، سلامي و خطيب در تاريخهايشان و ... ..(395)

و امـا كـسـانـي كـه از مـكتب ايشان استفاده علمي بردند، در بين علماي عامه بسيارند كه از آن جمله اند:

1ـ ابـوحـنـيـفـه ، پيشواي معرف اهل سنت كه در كتابهاي مناقب و مُسند خود روايات بسياري از امام باقر عليه السلام نقل كرده است . او در مسند خود گويد: هيچ گاه از جابر جعفي سؤ الي نكردم مـگـر ايـنـكـه بـا نـقـل حـديـثـي (از امـام بـاقـر يـا امـام صـادق عـليـهـمـاالسـلام ) جـواب مـرا داد..(396)

روزي زنـي بـراي پرسيدن مساءله اي به ابوحنيفه مراجعه كرد و وي كه جواب مساءله را نمي دانست ، او را به محمد بن مسلم شاگرد امام باقر عليه السلام ارجاع داد. محمد بن مسلم در آن زمان بـه طـور مـخـفي زندگي مي كرد و از زن پرسيد كه چه كسي تو را به اين جا راهنمايي كرده اسـت و او ابـوحـنـيـفه را معرفي كرد. بعد سؤ الش را طرح كرد و جواب شنيد و طبق قرار، پيش ابو حنيفه رفت و جواب را براي وي نقل كرد. ابوحنيفه نيز جواب محمد بن مسلم را كه طبق كلام و حـديـث ابـو جـعـفـر عـليـه السـلام بـود شـنيد و در كلاس ‍ درس خود آن را(به نام خودش ) مطرح كرد..(397)

2ـ عـبـدالله بـن عـمـر،مـردي از ابـن عـمـر سـؤ الي كـردو وي در جـواب مـانـد و سـؤ ال كـنـنـده را بـه امـام بـاقر عليه السلام حواله داد و از او خواست كه باز گردد و جواب امام را بـراي وي نـيـز نـقـل كـنـد و وقـتـي سـائل جـواب را از امـام گـرفـت و بـراي او نـقـل كـرد، گـفـت : آنـان اهـل خـانـواده اي هـسـتـنـد كـه فـهـم و كمال به آنان عطا شده است ..(398)

3ـ حـَكـَم بـن عـُتـَيـْبـَه ـ گـفـتـه انـد او از فـقـهـاي عـامـه بـود و زراره و حـمـران قـبـل از ايـنـكـه امـام را بـشـنـاسـنـد، شـاگـردان او بـودنـد و گـفـتـه انـد اعـتـقاد به ارجاء داشت ..(399)

امـام بـه حـمـران بـن اعـيـن پـيـام داد كـه چـرا بـراي حـكـم نـقـل كـردي كـه :(اوصـيـاي پـيـامـبـر مـحـدّث هـسـتـنـد) امـثـال ايـن حـديـث را براي حكم و مانند حكم نقل نكن ..(400)

عـبـدالله بـن عـطـا گـويـد: حـكم بن عتيبه با اين كه در بين مردم مقام و منزلت بلندي داشت ، در محضر امام باقر همچون طفل در محضر معلمش بود..(401)

4ـ عِكرَمَه ، از مفسران معروف اهل سنت ، نيز از محضر امام استفاده مي برد. وقتي به امام باقر(ع ) خـبـر دادنـد كـه او در حـال احـتـضـار اسـت ، امـام بر بالين او رفت ولي دير رسيد. بعد حضرت فـرمـود: اگـر او را در حـال حـيـات مـي يافتم ، كلماتي به وي ياد مي دادم كه برايش ‍ سودمند بـاشـد و ولكـن وقـتـي رسـيـدم جـان به جايگاه خود رسيده بود. امام پرسيدند كه آن كلمات چه بود؟ فرمود: شهادت ، توحيد و ولايت ..(402)

5ـ قـتـادة بـن دعـامـه بـصـري از ديـگـر مـفـسـران مـعـروف عـامـه اسـت كـه چهل مساءله آماده كرده بود تا از امام بپرسد و وقتي به محضر امام رسيد و امام او را از به عهده گـرفـتـن مرجعيت علمي برحذر داشت ، در مورد حكم فقهي مايه پنير (كه در شكم برّه مرده است ) سؤ ال كرد و امام به طور استدلالي جواب وي را بيان كرد..(403)

6ـ محمد بن منكدر از رجال عامه كه برخورد وعظ آميز وي با امام و جواب متين و عبرت آموز امام به وي قبل از اين گذشت .

7ـ طـاووس يـمـاني فقيه يمن كه جلساتي خدمت امام رسيد و سوالات بسياري مطرح كرد و جواب گرفت ..(404)

8ـ عمروبن عبيد معتزلي از علماي بزرگ معتزله نيز با طرح سوالات و گرفتن جوابهاي آنها از امام استفاده علمي برد كه سؤ ال او قبلاً گذشت .

9ـ عـمـروبـن دينار، كه شيخ طوسي او را فردي مورد اطمينان شمرده است ..(405)او از رجال صحاح سته است .

10ـ عبدالرحمن اوزاعي از رؤ ساي مذاهب عامه كه مذهب وي منقرض شده است . وي از امام صادق نيز حديث نقل مي كند.

11ـ عـبـدالملك بن عبدالعزيز بن جريح اموي مكّي ؛ حسين بن يزيد گويد: خدمت امام صادق عليه السـلام بـودم كـه عبدالملك بن جريح مكي وارد شد. امام از او پرسيد: آيا در مورد متعه چيزي مي دانـي ؟ جـواب داد: پدرت از جابربن عبدالله نقل كرد كه پيامبر خطبه خواند و ... (تا آخر حديث .(406) كه دلالت بر جواز متعه دارد.)

12ـ ابـوبـكر محمد بن مسلم بن شهاب زهري ، از شاگردان امام سجاد و امام باقر عليهماالسلام واز بزرگان علماي اهل سنت كه صاحبان صحاح به احاديث وي احتجاج كرده اند.

13ـ ربـيعة بن عبدالرحمن معروف به ربيعة الراءي ، فقيه مدني عامي مذهب .(407) از شـاگـردان امـام بـاقـر بـود و اوزاعـي ، سـفـيـان ثـوري و ديـگـران از وي حـديـث نقل كرده اند.

14ـ اعـمـش ، ابـو مـحـمـد سـليـمـان بـن مـهـران اسـدي كـوفـي از رؤ سـاي مـذاهـب مـنـقـرض شـده اهل سنت از ديگر شاگردان امام باقر(ع ) بود.

15ـ قـرهّ بـن خـالد سـدوسـي از روات صـحـاح سـتـّه كـه حـدود صـد حـديـث از وي نقل شده است .

16ـ يـحـيـي بـن كـثـيـر از رجـال مـشـهـور صـحـاح سـتـّه و از عـلمـاي مـشـهـور اهل سنت كه او را از زهري هم برتر شمرده اند.

17ـ ابـو مـحـمـد عـبـدالله بـن ابـي بـكـر بـن عـمـر بـن حـزم انـصـاري از رجال صحاح ستّه و از شيوخ مالك بن انس ، هشام بن عروه و سفيان ثوري ، كه مالك ابن سعد و نسائي او را موثق شمرده اند.

18ـ مـوسـي بـن سـالم مـولي آل العباس كه احمد حنبل ، ابن معين ، ابوزرعه ، ابو حاتم و ديگر علماي رجال اهل سنت وي را موثق شمرده اند.

19ـ قاسم بن فضل بن سعدان

20ـ قـاسـم بـن مـحـمـد، كـه او را يـكـي از فـقـهـاي هفتگانه و يكي از بزرگان شمرده اند. اواز رجال صحاح سته بوده وابن سعد گويد:اوثقه ، عالم ، فقيه ، و صاحب روايت بسيار بود.

21ـ محمد بن سوقه ، علماي رجال اهل سنت وي را موثق شمرده اند.

22ـ حجاج بن ارطاة قاضي كوفي ، او از فقها و فتوا دهندگان كوفه بود.

23ـ مـعـروف بـن خـربوذ كوفي از خواص و راويان امام باقر بود. البته او غير از معروف بن خربوذ كوفي است كه از اصحاب امام رضا بوده است ..(408)

24ـ شَيْبَة بن نصاح قاري ، مدني و كوفي

25ـ اسلم منقري كوفي

26ـ محمد بن اسحاق صاحب كتاب مفازي

27ـ عبدالله بن عطاي مدني از رجال صحاح سته و از شيوخ اسحاق ، شعبه و ثوري .

28ـ عروة بن عبدالله بن قشير

29ـ عبدالله بن حبيب بن ابي ثابت كوفي

افـراد بـسـيـاري از عامه نيز از محضر زيد بن علي بن الحسين عليهم السلام استفاده برده اند و چـون زيـد از شـاگـردان برادرش امام باقر بود، آنان نيز به واسطه زيد از امام باقراستفاده كـرده انـد. از جـمـله آنـان مـي تـوان زهـري ، اعـمـش ، شـعـبـه ، سـعـيـدبـن خـيـثـم ، اسـمـاعـيـل السـّدي ، زكـريـابـن ابـي زائده ، عـبـدالرحـمـن بـن حـارث بـن عـيـّاش را نـام برد..(409)

اينها تعدادي از شاگردان عامي مذهب مكتب امام باقر عليه السلام بودند.