بازگشت

گريه پارساي شب


يكي از پارسايان وارسته، هر شب، نيمه هاي شب از بستر برمي خاست و به نماز شب و مناجات با خدا مي پرداخت (و استغفار زياد مي كرد) . در نماز شب سوره هايي كه آيات عذاب در آن است، مي خواند و تكرار مي كرد و از خوف خدا زارزار مي گريست. پس از مدتي، چندين شب اين آيه را كه آيه ي رحمت و بهشت است، مي خواند و گريه مي كرد:

(سابقوا الي مغفرة من ربكم و جنة عرضها كعرض السماء و الأرض أعدت للذين آمنوا بالله و رسله ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء والله ذوالفضل العظيم) [1] .

بشتابيد براي رسيدن به آمرزش از ناحيه ي پروردگارتان و بهشتي كه پهنه ي آن مانند وسعت آسمان و زمين است و براي آنان كه به خدا و رسولانش ايمان آورده اند، آماده شده است. اين از فضل و كردم خدا است كه به هر كس



[ صفحه 35]



بخواهد (و شايسته ببيند) مي دهد، و خداوند صاحب فضل و كرم بزرگ است.

يكي از همسايگان، او را ديد و به عنوان اعتراض به وي گفت: تو مدتي شب ها آيه هاي عذاب را در نماز مي خواندي و گريه مي كردي، ولي اكنون مدتي است اين آيه را كه بيانگر رحمت و بهشت و فضل و كرم خدا است، مي خواني و باز گريه مي كني؟ براي چه؟

آن پارساي وارسته در پاسخ گفت: بهشتي كه آن همه پهناور و وسيع است، به وسعت زمين و آسمان، چندان كه نگاه مي كنم، مرا در آن، جاي يك قدم نيست (ترس آن دارم كه از آن همه وسعت مرا محروم سازند، واحسرتاه كه محروم شوم) ، گريه ام از اين جهت است [2] .


پاورقي

[1] حديد، 21.

[2] داستان صاحب دلان، ج 2، ص 128.