بازگشت

وصيت 10


وصية اخري لولده الصادق عليه السلام

عن أبي عبدالله عليه السلام قال ان أبي استود عني ماهناك فلما حضرته الوفاة قال: ادع لي شهودا. فدعوت أربعد من قريش، فيهم نافع مولا عبدالله بن عمر فقال عليه السلام: اكتب، هذا ما اوصي به يعقوب بنيه (يا بني ان الله اصطفي لكم الدين فلا تموتن الا و أنتم مسلمون) [1] و أوصي محمد بن علي الي جعفر بن محمد و أمره أن يكفنه في برده الذي كان يصلي فيه يوم الجمعة، و أن يعمه بعمامته، و أن يربع قبره و يرفعه أربع اصابع، و أن يحل عنه أطماره عند دفنه. ثم قال للشهود؛ انصرفوا رحمكم الله فقلت له؛ يا ابت ما كان في هذا بأن يشهد. عليه فقال: يا بني، كرهت أن تغلب و أن يقال: لم يوص اليه و أردت أن تكون لك الحجة [2] .

امام صادق عليه السلام فرمود: پدرم آنچه در آن جا بود (از كتاب و



[ صفحه 65]



سلاح و نشانه هاي امامت) به من سپرد و چون وفاتش نزديك شد، فرمود: گواهاني نزد من بياور. من چهار تن از قريش را كه نافع - غلام عبدالله بن عمر - در ميان آن ها بود، حاضر كردم. پس فرمود: بنويس اين است آنچه يعقوب به پسرانش وصيت كرد: پسرانم! خدا براي شما اين دين را برگزيد، پس نميريد جز اين كه مسلمان باشيد. و محمد بن علي به جعفر بن محمد وصيت كرد و به او امر فرمود كه او را در بردي كه نماز جمعه را با آن مي خواند، كفن پوشد، و با عمامه ي خودش او را عمامه پوشد، و قبرش را چهارگوش سازد و به مقدار چهار انگشت بالا آورد، و هنگام دفن، بندهاي كفن او را بگشايد. سپس به گواهان فرمود: برگرديد؛ خدا شما را رحمت كند.

پس از آن كه رفتند، گفتم:اي پدر! در اين وصيت چه احتياجي به گواه گرفتن بود؟ فرمود: پسر جانم! نخواستم كه تو - در امر امامت يا كارهاي وصيت - مغلوب باشي (و مشكلي پيدا كني) و مردم بگويند به او وصيت نكرده است؛ خواستم كه تو حجت و دليل داشته باشي.


پاورقي

[1] بقره، 132.

[2] اصول كافي، ج 1، ص 307؛ بحارالانوار، ج 47، صص 14-13.