بازگشت

وصيت 16


وصيت الامام الباقر عليه السلام لخيثمة الجعفي (ره)

عن خيثمة، قال: دخلت علي أبي جعفر عليه السلام أودعه، فقال: يا خيثمة، أبلغ من تري من موالينا السلام و أوصهم بتقوي الله العظيم، و أن يعود غنيهم علي فقيرهم وقويهم علي ضعيفهم، و أن يشهد حيهم جنازة ميتهم و أن يتلاقوا في بيوتهم فان لقيا بعضهم بعضا في بيوتهم حياة لامرنا، رحم الله عبدا أحيا أمرنا. يا خثيمه: أبلغ موالينا أنا نغني عنهم من الله شيئا الا بعمل، و أنهم لن ينالوا و لا يتنا الا بالورع، و ان أشد الناس حسرة يوم القيامة من وصف عدلا ثم خالفه الي غيره [1] .

خيثمه مي گويد: خدمت امام باقر عليه السلام رسيدم تا با ايشان



[ صفحه 108]



خداحافظي نمايم؛ آن حضرت فرمود:اي خيثمه! هر كدام از دوستان ما را ديدي، سلام مرا به آن ها برسان و آنان را توصيه كن به تقواي خداي بزرگ، و سفارش كن كه دوستان ثروتمند ما به ديدار فقرا بروند و قدرتمندانشان از ضعيفانشان عيادت كنند، و اين كه زنده ها به تشييع جنازه ي مرده هايشان بروند، و به خانه ي يكديگر بروند؛ چرا كه اين كار زنده نمودن امر ماست. خدا رحمت كند كسي را كه امر ما را زنده نمايد.اي خيثمه! به دوستان ما بگو ما آن ها را در برابر خدا بي نياز نمي كنيم، مگر آن كه خود اهل عمل باشند، و آن ها به ولايت ما نمي رسند، مگر با ورع. پرحسرت ترين مردم در روز قيامت كسي است كه عدالتي را توصيف نمايد، آنگاه با آن مخالفت نمايد.

اين وصيت امام باقر عليه السلام بايد سرمشق همه ي كساني كه دم از ولايت اهل بيت عليهم السلام مي زنند، باشد. چنانچه اين كلمات نوراني را سرلوحه ي برنامه ي روزانه ي خود قرار دهيم، فوايد و بركاتي خواهد داشت كه بزرگ ترين و مهم ترين آن ها، نجات ما از گمراهي و انحراف است. همچنين به بركت عمل به اين فرامين مقدس، هيچ گاه در زندگي خود درمانده نخواهيم شد، بلكه مطابق روايتي كه از حضرت نقل شده، مايه ي زينت و آبرو براي اهل بيت مي شويم: «كونو النا زينا» [2] حضرت در خطاب به



[ صفحه 109]



دوستان و پيروان مي فرمايد: «با اعمال و رفتارتان براي ما زينت و آبرو باشيد.»

نقل شده است كه روزي امام باقر عليه السلام از كنار گروهي از شيعيان و علاقمندان عبور نمودند و فرمودند:

«والله اني لأحبكم و أحب ريحكم و أرواحكم»

به خدا قسم من شما را دوست دارم، و همچنين بوي شما را و روحتان را دوست دارم [3] .


پاورقي

[1] كافي، ج 2، صص 176-175، باب زيارةالاخوان.

[2] طرائف الحكم، ج 2، ص 66؛ امالي شيخ صدوق، ص 484، ح 657، مجلس 17 (62).

[3] امالي شيخ طوسي، ص 722، ح 1522، مجلس 6 (43).