بازگشت

نمونه اي از عدالت اميرالمؤمنين علي


روزي عقيل برادر بزرگ اميرمؤمنان علي عليه السلام به حضور علي عليه السلام آمد و تقاضاي مبلغي وام كرد (با توجه به اين كه زمان خلافت علي عليه السلام بود و بيت المال در اختيار آن حضرت بود.)

عقيل افزود: به كسي مقروض هستم و وقت اداي آن فرا رسيده است؛ مي خواهم قرض خود را ادا كنم.

امام فرمود: وام تو چقدر است؟

عقيل: مبلغ وام را معين كرد.

امام عليه السلام فرمود: من اين اندازه پول ندارم، صبر كن تا جيره ام از بيت المال به دستم برسد؛ آن را در اختيار تو خواهم گذاشت.

عقيل گفت: بيت المال در اختيار تو است، باز مي گويي صبر كن تا جيره ام برسد، تازه جيره ي تو مگر چقدر است؟ اگر همه ي آن را به من بدهي، كفايت قرض مرا نمي كند.

امام علي عليه السلام به عقيل فرمود: پس بيا من و تو هر كدام شمشيري برداريم و به حيره (محلي نزديك كوفه) برويم و به يكي از بازرگانان آن جا شبيخون بزنيم و اموالش را بگيريم، (و در نتيجه، پولدار مي شويم و تو نيز وام خود را مي دهي) !

عقيل فرياد زد: و اي! يعني برويم دزدي كنيم؟

امام علي عليه السلام فرمود: اگر مال يك نفر را بدزدي، بهتر از آن است كه مال عموم را بدزدي. (بيت المال، مال عموم مسلمين است، اگر از آن به عنوان منافع خصوصي، زيادتر از ديگران برداريم، از اموال عمومي، دزدي شده است) .



[ صفحه 112]



عقيل گفت: اجازه مي دهي به سوي معاويه بروم؟

حضرت فرمود: آري.

عقيل گفت: پس كمكم كن و خرج سفرم را بده.

حضرت فرمود: حسن جان! به عمويت چهارصد درهم بده. عقيل پول ها را گرفت و از نزد اميرالمؤمنين عليه السلام خارج شد؛ در حالي كه اين شعر را مي خواند:



سيغنيني الذي أغناك عني

و يقضي ديننا رب قريب [1] .



خداوند متعال به زودي مرا بي نياز خواهد كرد و قرض مرا ادا خواهد نمود.


پاورقي

[1] مناقب آل ابي طالب، ج 1، ص 376؛ بحار الانوار، ج 41، ص 113.