بازگشت

وصيت 18


وصية الامام الباقر عليه السلام لجماعة من شيعته

عن جابر الجعفي [1] قال: دخلنا علي أبي جعفر محمد بن علي عليه السلام و نحن جماعة بعد ما قضينا نسكنا، فودعناه و قلنا له: أوصنا يا ابن رسول الله، فقال عليه السلام: ليعن قويكم ضعيفكم، و ليعطف غنيكم علي فقيركم، و لينصح الرجل أخاه كنصيحته لنفسه، و اكثموا اسرارنا و لا تحملوا الناس علي أعناقنا، و انظورا أمرنا و ما جاءكم عنا؛ فان وجدتموه للقرآن موافقا فخذوا به، و ان لم تجدوه موافقا فردوه، و ان اشتبه الأمر عليكم فيه فقفوا عنده و ردوه الينا حتي نشرح لكم من ذلك ما شرح لنا، و اذا كنتم كما أوصينا كم لم تعدوا الي غيره؛ فمات منكم ميت قبل أن يخرج قائمنا؛ كان شهيدا، و من أدرك منكم قائمنا فقتل معه؛ كان له أجر شهيدين، و من قتل بين يديه عدوا لنا له أجر عشرين شهيدا [2] .



[ صفحه 120]



در زمان حيات امامان معصوم عليهم السلام، ميان شيعيان و محبان اهل بيت عليهم السلام چنين رسم بود كه بعد از مراسم عظيم حج و زيارت خانه ي خدا، براي زيارت مرقد منور حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله به مدينة النبي مي رفتند و بعد از آن هم محضر مبارك امام زمان مي رسيدند و ضمن تجديد عهد و پيمان، تقاضاي نصيحت و موعظه مي كردند. در زمان امام باقر عليه السلام گروهي از شيعيان و دوستان اهل بيت عليهم السلام ساكن كوفه به همراه جناب جابر جعفي (ره) خدمت امام باقر عليه السلام رسيدند و تقاضاي وصيت نمودند.

حضرت در امام باقر عليه السلام پاسخ اين تقاضا، با كلماتي نوراني به آن ها سفارش هايي فرمود كه در حقيقت سرمشقي است براي هر انساني كه خود را شيعه ي اهل بيت عليهم السلام مي داند، و اگر همه در اين مسير صحيح قرار بگيرند و به وظايف خود عمل نمايند، موجب سوق دادن ساير افراد به سمت و سوي اين مكتب حيات بخش خواهند شد.

امام باقر عليه السلام خطاب به آن ها فرمود:

1.همه ي قدرتمندان وظيفه دارند به ضعيفان كمك كنند.

2. اغنيا بايد به فقرا و تهيدستان رسيدگي نمايند.

3. همه ي پيروان اهل بيت عليهم السلام بايد يكي باشند و همديگر را نصيحت كنند، كه همان امربه معروف و نهي ازمنكر است، پس بايد به اين دو وظيفه ي بزرگ الهي عمل نمايند.

4. حفظ شوون و كتمان اسرار، يكي از نشانه هاي بارز ايمان



[ صفحه 121]



است، پس بر مؤمن است كه مراعات آبروي مردم را بنمايد.

5. شيعيان و پيروان اهل بيت عليهم السلام بايد پايبند به اوامر و نواهي آن بزرگواران باشند.

6. آنچه از امامان معصوم عليهم السلام نقل شده، چنانچه موافق با قرآن است، آن را بپذيرند و به كار بندند، و الا آن را رد كنند، و اگر آن را درك نكردند، از خاندان پيامبر سؤال نمايند كه جواب كافي و شافي خواهند داد. قرآن مي فرمايد:

(فسألوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون) [3] .

اگر نمي دانيد، از آگاهان (محمد و آل محمد) بپرسيد.

7. اگر به اين وصيت نوراني عمل نماييم، نيازي ه كسي پيدا نمي كنيم، و اگر كسي كه عامل به اين سفارش ها است، قبل از ظهور قائم اهل بيت (عج) از دار دنيا برود، شهيد محسوب مي شود.

8.اگر كسي از دوستان اهل بيت به اين وصيت عمل نمايد و قائم آل محمد را هم درك كند و با او باشد و كشته شود، اجر دو شهيد را دارد، و چنانچه يكي از دشمنان اهل بيت را به قتل برساند، اجر و ثواب بيست شهيد را دارد.

9. افرادي كه ولايت اهل بيت عليهم السلام را قبول دارند، بايد به اين فرمايش ها عمل كنند، تا خير دنيا و آخرت را ببينند، و اگر ولايت را نپذيرند، مانند معاويه و امثال او در گمراهي خواهند ماند.



[ صفحه 122]



سال دهم هجرت، پس از آن كه جبرئيل نازل شد و اين آيه را آورد:

(يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك فان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس) [4] .

اي پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو (در حق علي عليه السلام) نازل گرديده، كاملا به مردم برسان، و اگر ابلاغ نكني، رسالت او را انجام نداده اي. و خداوند تو را از (خطرات) مردم نگاه خواهد داشت.

پيامبر اسام صلي الله عليه و اله به فرمان الهي در صحراي سوزان و در كنار غدير خم، حضرت علي عليه السلام را در برابر ده ها هزار نفر جمعيت مسلمان، به مقام خلافت منصوب نمود، كه عده اي از منافقين از اين كار، سخت ناراحت شدند. معاويه در حالي كه يك دست خود را روي شانه ي مغيرة بن شعبه و دست ديگر را روي شانه ي ابوموسي اشعري گذاشته بود، با تكبر مخصوصي، خرامان خرامان نزد بستگانش آمد و گفت: ما هرگز اعتراف به ولايت و خلافت علي نمي كنيم و آن را نمي پذيريم.

امام باقر عليه السلام پس از نقل مطلب فوق در مورد معاويه فرمود: اين آيات قرآني (آيات 31 تا 35 سوره ي قيامه) در مورد معاويه نازل شده است:

(فلا صدق و لا صلي - و لكن كذب و تولي - ثم ذهب الي



[ صفحه 123]



اهله يتمطي - اولي لك فأولي - ثم اولي لك فاولي) [5] .

پس او نه تصديق كرد و نه نماز خواند، بلكه تكذيب كرد و (از حق) روي گرداند، آنگاه متكبرانه به سوي اقوام و خويشانش رفت. واي و هلاكت بر تو (اي معاويه) سپس واي و هلاكت بر تو (هم در دنيا و هم در آخرت) .

بايد توجه داشت كه آيات فوق در مكه نازل شده و طبق گفته ي بعضي از مفسران، در مورد ابوجهل است، ولي تطبيق آن با معاويه، از باب تعيين يكي از مصداق هاي آيات فوق مي باشد.


پاورقي

[1] ر.ك: وصيت چهاردهم.

[2] أمالي شيخ طوسي (ره) ، مجلس 9، ح 2؛ اصول كافي، ج 2، ص 222، ح 4.

[3] نحل، 43.

[4] مائده، 67.

[5] تفسير برهان، ج 4، ص 409؛ تفسير القمي، ج 2، ص 397.