بازگشت

نصيحت به عمر بن عبدالعزيز و بازگشت فدك


يكي از راويان حديث، به نام هشام بن معاذ حكايت كند:

روزي عمر بن عبدالعزيز وارد شهر مقدس مدينه گرديد و من در خدمت او بودم كه يكي از غلامانش، به نام مزاحم و گفت: حضرت ابو جعفر، محمد بن علي عليه السلام مي خواهد وارد شود.

عمر بن عبدالعزيز گفت: اجازه دهيد وارد گردد.

همين كه امام باقر عليه السلام وارد شد، عمر مشغول گريه بود، حضرت فرمود: تو را چه شده است كه گريه مي كني؟

وسپس افزود: اي عمر بن عبدالعزيز! دنيا نوعي از بازار كسب و تجارت است، عده اي در آن سود مي برند و عده اي از آن خارج مي گردند در حالي كه زيانكار و خسارت ديده اند.

و عده اي ديگر وقتي از اين دنيا بروند پشيمان و نادم خواهند بود كه چرا براي آخرت خود توشه اي برنگرفته اند.

سوگند به خداوند متعال، ما اهل بيت رسول الله صلي الله عليه و آله، صاحبان حق هستيم و كليه اعمال و كردار بندگان بايستي از برابر ديدگان ما بگذرد.

اي عمر بن عبدالعزيز! تقواي الهي پيشه كن و در درون خود پيرامون دو چيز بينديش:

اول آن كه دقت كن چه چيزهائي را دوست داري كه همراه تو باشد تا در پيشگاه خداوند سعادتمند باشي.

دوم آن كه متوجه باش، از چه چيزهائي ناراحت هستي و تو را ناپسند آيد، كه همانا در پيشگاه خداوند تو را سرافكنده مي گرداند و مانع عبور تو از صراط خواهد شد.

اي عمر بن عبدالعزيز! درب ها را به روي مردم و مراجعين خود بگشاي و مانع ها را برطرف نما و سعي كن كه هميشه يار و ياور مظلومان و طرد كننده ظالمان و متجاوزان باشي؛ و سپس افزود: هر كه داراي سه خصلت باشد، ايمانش كامل است.

عمر با شنيدن اين سخن، دو زانو نشست و گفت: يا بن رسول الله! آن سه چيز را بيان فرما؟ همانا شما اهل بيت نبوت هستيد.

حضرت فرمود: اول آن كه هنگام شادماني و خوشحالي گناه و معصيتي مرتكب نشود، دوم آن كه هنگام غضب و ناراحتي حق را فراموش نكند؛ و سوم آن كه هنگام دست يافتن به امور و اموال دنيا آنچه حلال و مباح او نيست تصرف نكند.

راوي گويد: چون سخن به اين جا رسيد، عمر بن عبدالعزيز دستور داد تا قلم و كاغذ آوردند و سپس حواله انتقال فدك را - كه خلفاء قبل از او غصب كرده بودند - تحويل امام محمد باقر عليه السلام داد. [1] .


پاورقي

[1] خصال شيخ صدوق: ج 1، ص 104، ح 64.