بازگشت

زائيدن گرگ باوفا


مرحوم شيخ مفيد رحمة الله عليه به نقل از محمد بن مسلم - كه يكي از اصحاب امام باقر و امام صادق عليهماالسلام و از راويان حديث است - حكايت كند:

روزي به همراه حضرت ابوجعفر، امام محمد باقر عليه السلام از شهر مدينه طيبه به سوي مكه معظمه حركت كرديم؛ من سوار الاغ بودم و حضرت بر قاطري سوار بود.

در بين راه، ناگهان گرگي از بالاي كوهي نمايان شد و كم كم جلو آمد تا نزديك ما رسيد و حضرت متوقف شد.

گرگ نزديك تر آمد و سپس دست هاي خود را بلند كرده و بر زين قاطر نهاد و سر خود را تا نزديك گوش امام باقر عليه السلام بلند كرد و حضرت نيز سر خود را فرود آورد؛ و گرگ لحظاتي در گوش حضرت سخناني را مطرح و نجوا كرد.

آن گاه امام عليه السلام گرگ را مخاطب قرار داد و فرمود: برو، مشكل تو را حل كردم.

پس از آن، گرگ با سرعت برگشت و از آنجا دور شد.

من از مشاهده چنين صحنه اي در حيرت و تعجب قرار گرفته و به امام محمد باقر عليه السلام عرضه داشتم: يا بن رسول الله! چيز بسيار عجيبي را ديدم، جريان چه بود؟!

حضرت فرمود: گرگ به من گفت: اي پسر رسول خدا! جفت - همسر - من در اين كوه مي باشد؛ و باردار است و هم اكنون درد زائيدن بر او بسيار سخت شده است.

از خداوند متعال بخواه تا زائيدن را بر آن آسان و ساده گرداند.

و همچنين از خدا درخواست نما، تا نسل مرا بر هيچ يك از دوستان و شيعيان تو مسلط نگرداند.

و در نهايت، من به آن گرگ گفتم: خواسته ات را انجام دادم، و حاجتش برآورده شد. [1] .


پاورقي

[1] اختصاص شيخ مفيد: ص 300.