بازگشت

اعتراض و پاسخي دندان شكن


ابو حنيفه - كه امام و پيشواي يكي از مذاهب چهارگانه اهل سنت مي باشد - روزي به مسجد حضرت رسول صلي الله عليه و آله وارد شد و سپس به حضور مبارك حضرت باقرالعلوم عليه السلام شرفياب گرديد؛ و از ايشان اجازه خواست تا مقداري در كنار آن حضرت بنشيند؟

امام محمد باقر عليه السلام فرمود: اي ابو حنيفه! تو را مي شناسند، مصلحت نيست كنار من بنشيني.

ابوحنيفه اعتنائي به فرمايش حضرت نكرد و پهلوي آن حضرت نشست؛ و در ضمن صحبت هائي پيرامون مسائل مختلف، از آن بزرگوار سؤال كرد: آيا شما امام هستي؟

حضرت فرمود: خير.

گفت: بسياري از مردم كوفه عقيده دارند، كه شما امام و پيشواي ايشان مي باشي؟

حضرت فرمود: من چه كنم؟! منظورت چيست؟

ابوحنيفه گفت: پيشنهاد مي دهم كه نامه اي براي آن گروه از مردم كوفه بنويسي؛ و آن ها را از اين عقيده باز داري.

امام محمد باقر عليه السلام فرمود: ولي آن ها حرف مرا نمي پذيرند، همانطور كه خودت حرف مرا نپذيرفتي؛ چون به تو گفتم كه در كنار و پهلوي من منشين.

وليكن تو سخن مرا گوش نكردي و در كنارم نشستي؛ و با اين كه در حضور من بودي مخالفت مرا كردي؛ پس چه انتظاري از ديگران داري؛ با اين كه بين من و آن ها فاصله است؟!

و چگونه توقع داري كه آن ها به حرف من ترتيب اثر دهند؟!

در اين لحظه، ابوحنيفه سرافكنده شد و ديگر حرفي نزد، و سپس از جاي خود برخاست و رفت. [1] .


پاورقي

[1] بحارالانوار: ج 46، ص 356، به نقل از مناقب ابن شهر آشوب: ج 3، ص 338.