بازگشت

پرسشهايي پيرامون مرگ، برزخ، قيامت و معاد


350 / 1 - محمد بن يحيي، عن أحمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن الحسين بن علوان، عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن أبي جعفر عليه السلام قال: سألته عن لحظة ملك الموت؟

قال: أما رأيت الناس يكونون جلوسا فتعتريهم السكتة (السكينة) فما يتكلم أحد منهم، فتلك لحظة ملك الموت حيث يلحظهم. [1] .

جابر گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد لحظه اي كه ملك الموت سراغ انسان مي آيد پرسيدم.

حضرت فرمود: آيا ديده اي كه مردم در مكاني نشسته باشند پس سكته اي عارض آنها مي شود، و كسي از آنها توان تكلم ندارد، اين لحظه اي است كه ملك الموت آنها را تحت نظر دارد.

351 / 2 - أبي، عن سعد، عن النهدي، عن ابن محبوب، عن جميل بن صالح، عن محمد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السلام أنه سئل عن قول الله عزوجل: (و قيل من راق). [2] .

قال: ذاك قول ابن آدم اذا حضره الموت، قال: هل من طبيب؟ هل من دافع؟

قال: (و ظن أنه الفراق) [3] يعني فراق الأهل و الأحبة عند ذلك.

قال: (و التفت الساق بالساق) [4] قال: التفت الدنيا بالآخرة.

قال: (الي ربك يومئذ المساق) [5] الي رب العالمين يومئذ المصير. [6] .



[ صفحه 406]



محمد بن مسلم گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد آيه ي شريفه ي «و گفته شود: آيا كسي هست كه (اين بيمار را مرگ) نجات دهد» پرسيده شده.

حضرت فرمود: اين سخن فرزند آدم در آن هنگامي است كه مرگ سراغ او آمده و در حال احتضار است كه مي گويد: آيا طبيبي هست (كه مرا مداوا كند)؟ آيا مدافعي هست (كه از من دفاع نمايد)؟

حضرت فرمود: «و به فراق و جدايي (از دنيا) يقين پيدا مي كند» يعني فراق و جدايي از اهل و دوستان.

فرمود: «و ساق پاها (از سختي جان دادن) به هم پيچد» فرمود: دنيا را به آخرت مي اندازد.

فرمود: «در آن روز مسير همه به سوي پروردگارت خواهد بود» در آن روز مسير همه به سوي پروردگار جهانيان است».

352 / 3 - عن أبي حمزة الثمالي، قال: قلت لأبي جعفر عليه السلام: ما يصنع بأحدنا عند الموت؟

قال: أما و الله يا أباحمزة! ما بين أحدكم و بين أن يري مكانه من الله و مكانه منا الا أن يبلغ نفسه هاهنا - ثم أهوي بيده الي نحره - ألا ابشرك يا أباحمزة؟

فقلت: بلي، جعلت فداك.

فقال: اذا كان ذلك أتاه رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و علي عليه السلام معه، يقعد عند رأسه، فقال له - اذا كان ذلك - رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: أما تعرفني؟ أنا رسول الله، هلم الينا، فما أمامك خير لك مما خلفت، أما ما كنت تخاف فقد أمنته، و أما ما كنت ترجو فقد هجمت عليه، أيتها الروح! اخرجي الي روح الله و رضوانه.

و يقول له علي عليه السلام مثل قول رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم.

ثم قال: يا أباحمزة! ألا اخبرك بذلك من كتاب الله؟ قول الله: (الذين آمنوا و كانوا يتقون) [7] الآية. [8] .

ابوحمزه ي ثمالي گويد: به امام باقر عليه السلام عرض كردم: با ما هنگام مرگ چگونه رفتار



[ صفحه 407]



خواهد شد؟

فرمود: سوگند به خدا؛ اي اباحمزه! ما بين يكي از شما و ميان اين كه مكان و منزلت خود را در نزد خدا و مكان و منزلت خود را در نزد ما ببيند فاصله اي نيست مگر اين كه نفستان به اينجا برسد - و اشاره به گلوي مباركش فرمود - آيا بشارتت دهم اي اباحمزه؟!

عرض كردم: آري؛ قربانت گردم.

فرمود: هنگامي كه مرگ يكي از شما فرارسد، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و علي عليه السلام نزد او مي آيد، و كنار سر او مي نشيند، و در اين هنگام رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به او مي فرمايد: آيا مرا نمي شناسي؟ من رسول خدا هستم، بيا به سوي ما، آنچه در پيش روي داري بهتر از آن است كه پشت سر گذاشته اي، اما از آنچه مي ترسيدي من ايمن نموده ام، و از آنچه اميد داري به سوي تو روي آورده است، اي روح! به سوي خدا و رضوان او بيرون رو.

و علي عليه السلام نيز مانند فرمايش رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را بيان مي فرمايد.

آنگاه فرمود: اي اباحمزه! آيا اين مطلب را از كتاب خدا نشانت بدهم؟ آنجا كه خدا مي فرمايد: «آنان كه ايمان آوردند و (از مخالفت فرمان خدا) پرهيز مي نمودند».

353 / 4 - عن زرارة، عن بريد العجلي، قال: قلت لأبي جعفر عليه السلام: في قول الله: (اعملوا فسيري الله عملكم و رسوله و المؤمنون). [9] .

فقال: ما من مؤمن يموت و لا كافر يوضع في قبره حتي يعرض عمله علي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و علي عليه السلام فهلم الي آخر من فرض الله طاعته علي العباد. [10] .

بريد عجلي گويد: به امام باقر عليه السلام عرض كردم: فرمايش خداوند كه: «عمل كنيد! به زودي خدا و رسولش و مؤمنان اعمال شما را خواهند ديد» چيست؟ حضرت فرمود: هيچ مؤمني و كافري نيست كه مي ميرد و در قبرش گذاشته



[ صفحه 408]



مي شود تا اين كه عمل او به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و علي عليه السلام و تا آخرين كسي كه از طرف خدا اطاعتش واجب شده است، عرضه مي شود.

354 / 5 - محمد بن يحيي، عن أحمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن النضر بن سويد، عن يحيي الحلبي، عن ابن مسكان، عن عبدالرحيم القصير، قال: قلت لأبي جعفر عليه السلام: حدثني صالح بن ميثم، عن عباية الأسدي أنه سمع عليا عليه السلام يقول:

و الله؛ لا يبغضني عبد أبدا يموت علي بغضي الا رآني عند موته حيث يكره، و لا يحبني عبد أبدا فيموت علي حبي الا رآني عند موته حيث يحب.

فقال أبوجعفر عليه السلام: نعم، و رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم باليمين. [11] .

عبدالرحيم قصير گويد: خدمت امام باقر عليه السلام عرضه داشتم: صالح بن ميثم از عبايه ي اسدي حديثي براي من نقل كرد كه او را از علي عليه السلام شنيده كه حضرتش فرمود:

«سوگند به خدا؛ هرگز بنده اي مرا دشمن نمي دارد جز آن كه هنگام مرگ مرا مي بيند و اين ديدن را مكروه مي دارد، و هيچ بنده اي مرا دوست نمي دارد جز آن كه هنگام مرگ مرا مي بيند و اين را دوست مي دارد». (آيا اين حديث صحيح است؟)

حضرت امام باقر عليه السلام فرمود: آري؛ (مي بيند) و رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نيز در سمت راست آن حضرت قرار دارد.

355 / 6 - علي، عن أبيه، عن حماد، عن حريز، عن زرارة، قال: قلت لأبي جعفر عليه السلام أرأيت الميت اذا مات لم تجعل معه الجريدة؟

قال: يتجافي عنه العذاب و الحساب ما دام العود رطبا.

قال: و العذاب كله في يوم واحد، في ساعة واحدة، قدر ما يدخل القبر و يرجع القوم، و انما جعلت السعفتان لذلك فلا يصيبه عذاب و لا حساب بعد جفوفهما ان شاء الله. [12] .

زراره گويد: به امام باقر عليه السلام عرض كردم: هنگامي كه كسي مي ميرد، چرا (موقع دفن او) به همراه او دو تا جريده (چوب) مي گذارند؟



[ صفحه 409]



حضرت فرمود: مادامي كه آن دو چوب تر است از او عذاب و حساب برداشته مي شود. فرمود: همه ي عذاب در يك روز، و در يك ساعت مي باشد به اندازه اي كه او را وارد قبر مي نمايند و مردم برمي گردند، و به همين جهت دو تا چوب همراه او مي گذارند كه عذاب و حسابي بعد از خشك شدن آن دو - ان شاء الله - بر او نرسد.

356 / 7 - عدة من أصحابنا، عن سهل بن زياد، عن محمد بن الحسن بن شمون، عن عبدالله بن عبدالرحمان، عن عبدالله بن القاسم، عن أبي بكر الحضرمي، قال: قلت لأبي جعفر عليه السلام: أصلحك الله؛ من المسئولون في قبورهم؟

قال: من محض الايمان و من محض الكفر.

قال: قلت: فبقية هذا الخلق؟

قال: يلهون و الله؛ عنهم ما يعبأ بهم.

قال: و قلت: و عم يسألون؟

قال: عن الحجة القائمة بين أظهركم، فيقال للمؤمن: ما تقول في فلان بن فلان؟

فيقول: ذاك امامي.

فيقول: نم أنام الله عينيك، و يفتح له باب من الجنة، فما يزال يتحفه من روحها الي يوم القيامة.

و يقال للكافر: ما تقول في فلان بن فلان؟

قال: فيقول: قد سمعت به و ما أدري ما هو!

فيقال له: لا دريت.

قال: و يفتح له باب من النار، فلا يزال يتحفه من حرها الي يوم القيامة. [13] .

ابوبكر حضرمي گويد: خدمت امام باقر عليه السلام عرضه داشتم: خداوند حال شما را بهبود گرداند! چه كساني در قبورشان مورد سؤال قرار مي گيرند؟

حضرت فرمود: افرادي كه ايمان خالص و كفر خالص داشته باشند.

عرض كردم: پس بقيه ي مردم چطور؟



[ صفحه 410]



فرمود: سوگند به خدا؛ آنها را رها مي كنند و اهميتي به آنها نمي دهند.

راوي گويد: عرض كردم: از چه چيزي مي پرسند؟

فرمود: از حجت (و امامي) كه در ميان شماست مي پرسند، به مؤمن گفته مي شود: در مورد فلاني فرزند فلاني چه مي گويي؟

مي گويد: او امام من است.

به او گفته مي شود: بخواب، خداوند چشمان تو را بخواباند، و براي او دري از بهشت باز مي شود، پس پيوسته تا روز قيامت به روح او تحفه اي (از تحفه هاي بهشتي) هديه مي شود.

و به كافر گفته مي شود، در مورد فلاني فرزند فلاني چه مي گويي؟

فرمود: او مي گويد: گاهي چيزي در مورد او شنيده ام، ولي نمي دانم كيست؟

به او گفته مي شود: درك نكردي و نفهميدي.

فرمود: و براي او دري از جهنم باز مي شود و پيوسته تا روز قيامت نصيبي از آتش آن، به او مي رسد.

357 / 8 - أبي، عن الحسن بن محبوب، عن علي بن رئاب، عن ضريس الكناسي، عن أبي جعفر عليه السلام قال: قلت له: جعلت فداك؛ ما حال الموحدين المقرين بنبوة محمد صلي الله عليه و آله و سلم من المسلمين المذنبين الذين يموتون و ليس لهم امام و لا يعرفون ولايتكم؟

فقال: أما هؤلاء فانهم في حفرهم لا يخرجون منها، فمن كان له عمل صالح و لم يظهر منه عداوة، فانه يخد له خدا الي الجنة التي خلقها الله بالمغرب، فيدخل عليه الروح في حفرته الي يوم القيامة حتي يلقي الله فيحاسبه بحسناته و سيئاته، فاما الي الجنة و اما الي النار، فهؤلاء الموقوفون لأمر الله.

قال: و كذلك يفعل بالمستضعفين و البله و الأطفال و أولاد المسلمين الذين لم يبلغ الحلم.

و أما النصاب من أهل القبلة، فانه يخد لهم خدا الي النار التي خلقها الله في المشرق فيدخل عليهم اللهب و الشرر و الدخان و فورة الحميم الي يوم القيامة، ثم بعد ذلك مصيرهم الي الجحيم. [14] .



[ صفحه 411]



ضريسي كناسي گويد: خدمت امام باقر عليه السلام عرض كردم: فدايت گردم؛ افرادي از مسلمانان گناهكار هستند كه موحدند و به نبوت حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم اقرار دارند ولي معتقد به امامي نيستند و ولايت شما را هم نمي شناسند، حال اينها هنگام مرگ چگونه است؟

حضرت فرمود: اما آنها؛ پس آنها در قبرهاي خود هستند و از آن بيرون نمي آيند، پس اگر كسي از آنها عمل شايسته اي داشته باشد و از او دشمني و عداوت (نسبت به اهل بيت عليهم السلام) ظاهر نشود، براي او راهي به سوي بهشتي كه خداوند در مغرب خلق فرموده كشيده مي شود، و روحش تا روز قيامت واردقبرش مي شود تا اين كه خداي را ملاقات كند و حسنات و گناهانش محاسبه شود، پس يا به سوي بهشت يا به سوي جهنم مي رود، اينان كساني هستند كه كارشان موقوف به امر خدا است.

فرمود: و با مستضعفين (آنها كه استضعاف فكري دارند) و افراد ابله (كم عقل) و كودكان و فرزندان مسلمانان كه پيش از بلوغ از دنيا رفته اند، چنين رفتار مي شود.

و اما نصاب (يعني آنان كه با ما اهل بيت عليهم السلام نصب عداوت و دشمني كرده اند) و اهل قبله نيز هستند؛ براي آنها راهي به سوي دوزخ كشيده مي شود كه خداوند آن را در مشرق آفريده است، و آتش و زبانه و دود و فوران آن تا روز قيامت به قبر آنها وارد مي شود، آنگاه سرانجام و نهايت كارشان دوزخ مي باشد.

358 / 9 - عن ضريسي الكناسي، قال: سألت أباجعفر عليه السلام: ان الناس يذكرون أن فراتنا [15] يخرج من الجنة، فكيف هو و هو يقبل من المغرب و تصب فيه العيون و الأودية؟

قال: فقال أبوجعفر عليه السلام - و أنا أسمع -: ان لله جنة خلقها الله في المغرب، و ماء فراتكم هذه يخرج منها [16] ، و اليها تخرج أرواح المؤمنين من حفرهم عند كل مساء، فتسقط علي ثمارها و تأكل منها و تتنعم فيها و تتلافي و تتعارف، فاذا طلع الفجر هاجت من الجنة فكانت في الهواء



[ صفحه 412]



فيما بين السماء و الأرض تطير ذاهبة و جائية، و تعهد حفرها اذا طلعت الشمس و تتلافي في الهواء و تتعارف.

قال: و ان الله نارا في المشرق خلقها ليسكنها أرواح الكفار، و يأكلون من زقومها، و يشربون من حميمها ليلهم، فاذا طلع الفجر هاجت الي واد باليمن يقال له: «برهوت» أشد حرا من نيران الدنيا، كانوا فيه يتلاقون و يتعارفون، فاذا كان المساء عادوا الي النار، فهم كذلك الي يوم القيامة.

قال: قلت: أصلحك الله؛ ما حال الموحدين المقرين بنبوة محمد صلي الله عليه و آله و سلم من المسلمين المذنبين الذين يموتون و ليس لهم امام و لا يعرفون ولايتكم؟

فقال: أما هؤلاء فانهم في حفرهم لا يخرجون منها، فمن كان منهم له عمل صالح و لم تظهر منه عداوة فانه يخد له خذ الي الجنة التي خلقها الله في المغرب، فيدخل عليه منها الروح في حفرته الي يوم القيامة، فيلقي الله فيحاسبه بحسناته و سيئاته، فاما الي الجنة، أو الي النار، فهؤلاء موقوفون لأمر الله.

قال: و كذلك يفعل الله بالمستضعفين و البله و الأطفال و أولاد المسلمين الذين لم يبلغوا الحلم.

فأما النصاب من أهل القبلة؛ فانهم يخد لهم خد الي النار التي خلقها الله في المشرق فيدخل عليهم منها اللهب و الشرر و الدخان و فورة الحميم الي يوم القيامة، ثم مصيرهم الي الحميم، ثم في النار يسجرون، ثم قيل لهم: أينما كنتم تدعون من دون الله؟ أين امامكم الذي اتخذتموه دون الامام الذي جعله الله للناس اماما. [17] .

ضريس كناسي گويد: از امام باقر عليه السلام پرسيدم: مردم مي گويند: فرات ما از بهشت سرچشمه گرفته و خارج مي شود، پس چگونه مي شود در حالي كه آن از جانب مغرب مي آيد، و در آن نهرهاي ديگري جاري مي شود؟

راوي گويد: امام باقر عليه السلام فرمود - و من مي شنيدم -: همانا خداي متعال بهشتي در سمت مغرب خلق فرموده، و آب فرات شما از آن سرچشمه مي گيرد، و هر شب ارواح مؤمنان از قبرهاي خود به سوي آن خارج مي شوند، و ميوه هاي آن مي ريزد و



[ صفحه 413]



آنها مي خورند و متنعم مي شوند، و با همديگر ملاقات كرده و تعارف مي نمايند، هنگامي كه فجر طلوع مي كند از آنجا خارج مي شوند و آنها ميان آسمان و زمين رفت و آمد كرده و پرواز مي كنند، و هنگامي كه آفتاب طلوع مي كند به قبرهاي خود بازمي گردند، و در هوا همديگر را ملاقات كرده و تعارف مي نمايند.

حضرت فرمود: همانا خدا دوزخي در سمت مشرق آفريده تا ارواح كفار در آن ساكن شوند، و از زقوم آن بخورند، و از آب گرم آن شبها بياشامند، هنگامي كه فجر طلوع مي كند حرارت آن به صحرايي به نام «برهوت» هجوم مي نمايد، حرارتي كه از آتش دنيا سوزان تر مي باشد، آنها با همديگر ملاقات كرده و تعارف مي نمايند، هنگامي كه شب فرامي رسد به دوزخ بازمي گردند، پس آنها تا روز قيامت بدين حالت هستند.

ضريس كناسي گويد: خدمت امام باقر عليه السلام عرض كردم: فدايت گردم؛ افرادي از مسلمانان گناهكار هستند كه موحدند و به نبوت حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم اقرار دارند ولي معتقد به امامي نيستند و ولايت شما را هم نمي شناسند، حال اينها هنگام مرگ چگونه است؟

حضرت فرمود: اما آنها؛ پس آنها در قبرهاي خود هستند و از آن بيرون نمي آيند، پس اگر كسي از آنها عمل شايسته اي داشته باشد و از او دشمني و عداوت (نسبت به اهل بيت عليهم السلام) ظاهر نشود، براي او راهي به سوي بهشتي كه خداوند در مغرب خلق فرموده كشيده مي شود، و روح در قبرش تا روز قيامت داخل مي شود تا اين كه خداي را ملاقات كند و حسنات و گناهانش محاسبه شود، پس يا به سوي بهشت يا به سوي جهنم مي رود، اينان كساني هستند كه كارشان موقوف به امر خدا است.

فرمود: و با مستضعفين (آنها كه استضعاف فكري دارند) و افراد ابله (كم عقل) و كودكان و فرزندان مسلمانان كه پيش از بلوغ از دنيا رفته اند، چنين رفتار مي شود.

و اما نصاب (يعني آنان كه با ما اهل بيت عليهم السلام نصب عداوت و دشمني كرده اند) و اهل قبله نيز هستند؛ براي آنها راهي به سوي دوزخ كشيده مي شود كه خداوند آن را در مشرق آفريده است، و آتش و زبانه و دود و فوران آن تا روز قيامت به قبر آنها



[ صفحه 414]



وارد مي شود، آنگاه پس از آن، نهايت كارشان دوزخ مي باشد.

359 / 10 - محمد بن الحسين، عن البزنطي، عن عبدالكريم، عن محمد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السلام قال: جاء أعرابي الي أبي جعفر عليه السلام فقال: من أين جئت يا أعرابي؟

قال: من الأحقاف؛ أحقاف عاد.

قال: رأيت واديا مظلما فيه الهام و البوم لا يبصر قعره.

قال: و تدري ما ذاك الوادي؟

قال: لا و الله؛ ما أدري.

قال: ذاك برهوت فيه نسمة كل كافر. [18] .

محمد بن مسلم گويد: عربي باديه نشين نزد امام باقر عليه السلام آمد، حضرت فرمود: اي اعرابي! از كجا آمده اي؟

گفت: از احقاف، از احقاف قوم عاد.

حضرت فرمود: آيا صحراي تاريكي را كه در آن حشرات و جغد است و ته آن ديده نمي شود، ديده اي؟

فرمود: آيا مي داني در آن وادي چيست؟

گفت: نه، سوگند به خدا؛ نمي دانم.

حضرت فرمود: آن صحراي برهوت است كه روح همه ي كفار در آن قرار گرفته است.

360 / 11 - محمد بن يحيي، عن ابن عيسي، عن ابن محبوب، عن هشام بن سالم، عن يزيد الكناسي قال: سألت أباجعفر عليه السلام عن قول الله عزوجل: (يوم يجمع الله الرسل فيقول ماذا أجبتم قالوا لا علم لنا). [19] .

قال: فقال: ان لهذا تأويلا، يقول: ماذا اجبتم في أوصيائكم الذين خلفتموهم علي اممكم؟ قال: فيقولون: لا علم لنا بما فعلوا بعدنا. [20] .

عن الكناسي (مثله).



[ صفحه 415]



يزيد كناسي گويد: از امام باقر عليه السلام درباره ي تفسير فرمايش خدا كه مي فرمايد: «روزي كه خداوند، پيامبران را جمع مي نمايد و به آنها مي فرمايد: (در برابر دعوت شما) چه جوابي به شما داده شد؟ گويند: ما چيزي نمي دانيم» پرسيدم.

حضرت مي فرمايد: اين آيه تأويلي دارد، مي فرمايد: (به پيامبران گويند:) چه پاسخ داديد در مورد اوصيايي كه براي امتهاي خود جانشين خودتان نموديد؟

حضرت فرمود: مي گويند: ما از آنچه پس از ما انجام دادند، آگاه نيستم.

361 / 12 - المفيد، عن أبي غالب أحمد بن محمد الزراري، عن عمه علي بن سليمان، عن الطيالسي، عن العلاء، عن محمد، قال: سألت أباجعفر عليه السلام عن قول الله عزوجل: (فأولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات و كان الله غفورا رحيما). [21] .

فقال عليه السلام: يؤتي بالمؤمن المذنب يوم القيامة حتي يقام بموقف الحساب، فيكون الله تعالي هو الذي يتولي حسابه، لا يطلع علي حسابه أحدا من الناس، فيعرفه ذنوبه حتي اذا أقر بسيانه، قال الله عزوجل للكتبة: بدلوها حسنات و أظهروها للناس.

فيقول الناس حينئذ: ما كان لهذا العبد سيئة واحدة، ثم يأمر الله به الي الجنة.

فهذا تأويل الآية، و هي في المذنبين من شيعتنا خاصة. [22] .

محمد گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد آيه ي شريفه ي «پس آنها هستند كه خداوند گناهان آنها را به حسنات مبدل مي كند و خداوند همواره بخشنده و مهربان بوده است» پرسيدم.

فرمود: روز قيامت مؤمن گنه كار را مي آورند و در موقف حساب مي ايستد، پس خداوند متعال خودش متولي حساب او مي شود، كسي از مردم بر حساب او آگاه نمي گردد، پس گناهانش معلوم مي شود تا اين كه به گناهان خودش اعتراف و اقرار مي كند.

خداي متعال به كاتبان مي فرمايد: گناهان او را به حسنات تبديل كنيد، آنگاه به مردم نشان دهيد.



[ صفحه 416]



در اين هنگام مردم مي گويند: اين بنده حتي يك گناه هم ندارد. آنگاه خدا دستور مي دهد كه به سوي بهشت روانه شود.

پس اين است تأويل اين آيه، و آن مخصوص در حق گناهكاران از شيعيان ما نازل شده است.

362 / 13 - محمد بن العباس، عن محمد بن الحسن بن علي بن مهران، عن أبيه، عن جده، عن الحسن بن محبوب، عن الأحول، عن سلام بن المستنير، قال: سألت أباجعفر عليه السلام عن قوله تعالي: (يوم يقول المنافقون و المنافقات للذين آمنوا) [23] الآية.

قال: فقال: أما انها نزلت فينا و في شيعتنا و في المنافقين الكفار.

أما انه اذا كان يوم القيامة و حبس الخلائق في طريق المحشر ضرب الله سورا من ظلمة فيه باب (فيه الرحمة) - يعني النور - (و ظاهره من قبله العذاب) - يعني الظلمة - فيصيرنا الله و شيعتنا في باطن السور الذي فيه الرحمة و النور، و عدونا و الكفار في ظاهر السور الذي فيه الظلمة.

فيناديكم عدونا و عدوكم من الباب الذي في السور من ظاهره: ألم نكن معكم في الدنيا؟ نبينا و نبيكم واحد؟ و صلاتنا و صلاتكم و صومنا و صومكم و حجنا و حجكم واحد؟

قال: فيناديهم الملك من عند الله: (بلي، ولكنكم فتنتم أنفسكم) بعد نبيكم، ثم توليتم و تركتم اتباع من أمركم به نبيكم، و تربصتم به الدوائر، و ارتبتم فيما قال فيه نبيكم، (و غرتكم الأماني)، و ما اجتمعتم عليه من خلافكم علي أهل الحق، (و غركم) حلم الله عنكم في تلك الحال، حتي جاء الحق - و يعني بالحق ظهور علي بن أبي طالب و من ظهر من الأئمة عليهم السلام بعده بالحق -.

و قوله: (و غركم بالله الغرور) يعني الشيطان (فاليوم لا يؤخذ منكم فدية و لا من الذين كفروا) أي لا تؤخذ لكم حسنة تفدون بها أنفسكم (مأواكم النار هي مولكم و بئس المصير) [24] [25] .

سلام بن مستنير گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد فرمايش خداي متعال كه

[ صفحه 417]



مي فرمايد: «روزي كه مردان و زنان منافق به كساني كه ايمان آورده اند مي گويند...» پرسيدم.

حضرت فرمود: آگاه باش! كه اين آيه در حق ما و شيعيان ما و در حق منافقين كفار نازل شده است.

آگاه باش! هنگامي كه روز قيامت برپا شود، خداوند مردم را در راه محشر نگه مي دارد، ديواري از تاريكي زده مي شود كه در آن، دربي است كه داخلش رحمت - يعني نور - و ظاهرش از جلو عذاب - يعني ظلمت و تاريكي - است، پس خداوند، ما و شيعيان ما را به داخل آن ديوار كه در آن رحمت و نور است قرار داده، و دشمنان ما و كفار را در جلو آن كه در آن ظلمت و تاريكي است، قرار مي دهد.

پس دشمنان ما و دشمنان شما از دري كه از جلو آن ديوار است شما را ندا مي دهند و فرياد مي زنند: آيا ما در دنيا با هم نبوديم؟ آيا پيامبر ما و شما يكي نبود؟ آيا نماز ما و شما يكي نبود؟ آيا روزه ي ما و شما يكي نبود؟ و آيا حج ما و شما يكي نبود؟

حضرت فرمود: فرشته اي از پيشگاه خدا در پاسخ آنها ندا مي دهد: آري (چنين بود) وليكن شما پس از پيامبرتان بر خودتان فتنه كردي و فريب خورديد، آنگاه روي گردان شديد و پيروي كسي را كه پيامبرتان امر فرموده بود ترك نموديد، و انتظار مصيبت و ناراحتي را براي او داشتيد، و در آنچه پيامبرتان گفته بود ترديد نموديد، و آرزوها شما را فريب داد، و گول جمعيتي را خورديد كه گرد هم آمده و برخلاف اهل حق تباني كرديد، و در اين حال، از حلم و صبر خدا سوءاستفاده كرديد، شيطان شما را فريب داد تا اين كه حق - ظهور علي بن ابي طالب عليه السلام و امامان به حق پس از او - آشكار شد.

و فرمايش خدا كه مي فرمايد: «و فريبكار شما را در برابر فرمان خدا فريب داد» يعني شيطان «پس امروز نه از شما و نه از كساني كه كافر شدند فديه اي پذيرفته نمي شود» يعني حسنه اي براي شما داده نمي شود تا به وسيله ي آن نفس خود را رها كنيد، «جايگاهتان آتش است، همان سرپرست شماست و چه بد جايگاهي است؟!».



[ صفحه 418]



363 / 14 - القاسم بن الحسن بن حازم القرشي معنعنا عن أبي حمزة الثمالي، قال: دخلت علي محمد بن علي عليهماالسلام و قلت: يابن رسول الله! حدثني بحديث ينفعني.

قال: يا أباحمزة! كل يدخل الجنة الا من أبي.

قال: قلت: يابن رسول الله! أحد يأبي يدخل الجنة؟

قال: نعم.

قال: قلت: من؟

قال: من لم يقل: لا اله الا الله، محمد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم.

قال: قلت: يابن رسول الله! لا أروي هذا الحديث عنك.

قال: و لم؟

قلت: اني تركت المرجئة و القدرية و الحرورية و بني امية كل يقولون: لا اله الا الله، محمد رسول الله.

قال: هيهات هيهات؛ اذا كان يوم القيامة سلبهم الله تعالي اياها، لا يقولها الا نحن و شيعتنا، و الباقون براء.

أما سمعت الله يقول: (يوم يقوم الروح و الملائكة صفا لا يتكلمون الا من أذن له الرحمن و قال صوابا). [26] .

قال: من قال: «لا اله الا الله، محمدا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم». [27] .

ابوحمزه ي ثمالي گويد: محضر با سعادت امام باقر عليه السلام شرفياب شدم و عرض كردم: اي فرزند رسول خدا! حديثي به من بفرماييد تا (بتوانم از آن) نفعي ببرم.

فرمود: اي اباحمزه! همه وارد بهشت مي شوند جز كسي كه خودداري نمايد.

عرض كردم: اي فرزند رسول خدا! كسي هست كه از وارد شدن به بهشت خودداري نمايد؟

فرمود: آري.

عرض كردم: كيست؟



[ صفحه 419]



فرمود: كسي كه نگويد: «لا اله الا الله، محمد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم».

عرض كردم: اي فرزند رسول خدا! (فكر مي كنم نتوانم) اين حديث را از شما نقل نمايم.

فرمود: چرا؟

عرض كردم: من گروه هاي (باطلي) از قبيل مرجئه، قدريه، حروريه و بني اميه را ديده ام كه همگي مي گويند: «لا اله الا الله، محمد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم» (و با اين وصف چگونه وارد بهشت مي شوند؟)

فرمود: هيهات، هيهات؛ هنگامي كه روز قيامت برپا مي شود خداوند متعال اقرار به شهادتين را از آنها سلب مي كند، و كسي نمي تواند آن را بگويد جز ما و شيعيان ما، و ديگران از آن دور هستند.

آيا كلام خداي را نشنيدي كه مي فرمايد: «روزي كه روح و ملائكه در صف واحدي مي ايستند و كسي حرف نمي زند جز كسي كه خداي رحمان به او اذن داده و سخن صواب و درست گويد».

فرمود: منظور كسي است كه گويد: «لا اله الا الله، محمد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم».

364 / 15 - أبي، عن ابن أبي عمير، عن منصور بن يونس، عن عمرو بن شيبة، قال: قلت لأبي جعفر عليه السلام: جعلني الله فداك؛ اذا كان يوم القيامة أين يكون رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و أميرالمؤمنين عليه السلام و شيعته؟

فقال أبوجعفر: رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و علي عليه السلام و شيعته علي كثبان من المسك الأذفر علي منابر من نور، يحزن الناس و لا يحزنون، و يفزع الناس و لا يفزعون.

ثم تلا هذه الآية: (من جاء بالحسنة فله خير منها و هم من فزع يومئذ آمنون). [28] .

فالحسنة و الله؛ ولاية علي عليه السلام.

ثم قال: (لا يحزنهم الفزع الأكبر و تتلقاهم الملائكة هذا يومكم الذي كنتم توعدون) [29] [30] .



[ صفحه 420]



عمرو بن شيبه گويد: خدمت امام باقر عليه السلام عرض كردم: خدا مرا فداي شما گرداند؛ روز قيامت مقام و منزلت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و اميرمؤمنان علي عليه السلام و شيعيانش چگونه است؟

امام باقر عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و علي عليه السلام و شيعيان او بر تپه اي ريگزاري از مشك خوشبو قرار گرفته و بر منابري از نور مي نشينند، مردم در حزن و اندوه هستند، و آنها محزون نيستند، و مردم در ترس هستند و آنها نمي ترسند.

آنگاه اين آيه شريفه را تلاوت فرمود: «كساني كه كار نيكي انجام دهند پاداشي بهتر از آن خواهند داشت، و آنها از ترس و وحشت آن روز در امان هستند».

سوگند به خدا؛ (منظور از) حسنه، ولايت علي عليه السلام است.

آنگاه فرمود: «ترس و وحشت بزرگ (آن روز) آنها را محزون نمي نمايد، و فرشتگان به استقبال آنها مي آيند (و مي گويند:) اين همان روزي است كه به شما وعده داده مي شد».

365 / 16 - أبي، عن أحمد بن عبدالملك، عن جميل بن دراج، عن محمد بن مسلم الثقفي قال: قال أبوجعفر عليه السلام: قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: ان عن يمين العرش قوما وجوههم من نور، علي منابر من نور، يغبطهم النبييون، ليسوا بأنبياء و لا شهداء.

فقالوا: يا نبي الله! و ما ازدادوا هؤلاء من الله اذا لم يكونوا أنبياء و لا شهداء الا قربا من الله؟

قال: اولئك شيعة علي عليه السلام، و علي امامهم.

ابن فضال، عن مثني الحناط، عن محمد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السلام نحوه؛ و اختلف فيه بعض لفظه: قال: يغبطهم النبيون و المرسلون.

قلت: جعلت فداك؛ ما أعظم منزلة هؤلاء؟

قال: هؤلاء و الله؛ شيعة علي عليه السلام و هو امامهم. [31] .

محمد بن مسلم ثقفي گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: «همانا بر سمت راست عرش گروهي هستند كه صورتشان از نور است؛ آنها بر



[ صفحه 421]



منبرهايي از نور نشسته كه مورد غبطه ي پيامبران هستند در حالي كه نه جزء پيامبرانند و نه جزء شهداء».

گفتند: اي پيامبر خدا! اينان كه نه جزء پيامبرانند و نه جزء شهدا چه چيزي باعث افزايش تقرب اينها نزد خداوند شده است؟

فرمود: آنان شيعيان علي عليه السلام هستند و علي عليه السلام امام آنهاست.

در حديث ديگري آمده: محمد بن مسلم گويد: گفتم: فدايت گردم؛ اينان چه منزلتي دارند؟

فرمود: سوگند به خدا؛ اينان شيعيان علي عليه السلام هستند و او امام آنهاست.

366 / 17 - عن عبدالله بن عطاء المكي، قال: سألت أباجعفر عليه السلام عن قول الله: (ربما يود الذين كفروا لو كانوا مسلمين). [32] .

قال: ينادي مناد يوم القيامة يسمع الخلائق أنه: لا يدخل الجنة الا مسلم؛ ثم يود سائر الخلق أنهم كانوا مسلمين. [33] .

عبدالله بن عطاء مكي گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد معني فرمايش خداي متعال كه مي فرمايد: «چه بسا آنان كه كافر شدند آرزو مي كنند كه اي كاش مسلمان بودند» پرسيدم.

حضرت فرمود: روز قيامت منادي ندايي مي دهد كه همه ي مخلوقات آن را مي شنوند كه: جز مسلمان كسي وارد بهشت نمي گردد، در آن موقع است كه همه ي مردم آرزو مي كنند كه اي كاش مسلمان بودند!

367 / 18 - أبي، عن القاسم بن عروة، عن ابن بكير، عن زرارة، قال: سألت أباجعفر عليه السلام عن قول الله عزوجل: (يوم تبدل الأرض غير الأرض). [34] .

قال: تبدل خبزة نقي يأكل الناس منها حتي يفرغ الناس من الحساب.



[ صفحه 422]



فقال له قائل [35] : انهم لفي شغل يومئذ عن الأكل و الشرب.

قال: ان الله خلق ابن آدم أجوف، فلابد له من الطعام و الشراب، أهم أشد شغلا يومئذ أم من في النار؟ فقد استغاثوا، و الله يقول: (و ان يستغيثوا يغاثوا بماء كالمهل [36] يشوي الوجوه بئس الشراب) [37] .

عن عبدالله بن سنان، عن أبي عبدالله عليه السلام (مثله). [38] .

زراره گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد آيه ي شريفه «در آن روزي كه اين زمين به زمين ديگر تبديل مي شود» پرسيدم.

فرمود: تبديل به ناني پاكيزه مي شود تا مردم از آن بخورند تا اين كه از حساب فارغ شوند.

گوينده اي [39] گفت: مگر مردم در آن روز از خوردن و آشاميدن مشغول نيستند؟

فرمود: همانا خداوند فرزند آدم را اجوف (تو خالي) آفريده است، پس ناگزير از خوردني و نوشيدني هستند، آيا آنها بيشتر مشغولند يا آنهايي كه در آتش هستند، سوگند به خدا؛ استغاثه مي كنند، خداي مي فرمايد: «و اگر استغاثه كنند و تقاضاي آب كنند، آبي به آنان مي آورند كه همچون فلز گداخته صورتها را بريان مي كنند چه بد نوشيدني است؟!»

368 / 19 - أبي، عن ابن أبي عمير، عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السلام قال: سأل الأبرش الكلبي عن قول الله عزوجل: (يوم تبدل الأرض غير الأرض).

قال: تبدل خبزة نقي يأكل الناس منها حتي يفرغ من الحساب.

فقال الأبرش: ان الناس يومئذ لفي شغل عن الأكل.

فقال أبوجعفر عليه السلام: و هم في النار لا يشغلون عن أكل الضريع و شرب الحميم و هم في



[ صفحه 423]



العذاب، فكيف يشغلون عنه في الحساب؟

عن محمد بن هاشم، عمن أخبره، عن أبي جعفر عليه السلام (مثله). [40] .

زراره گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد آيه ي شريفه «در آن روز كه اين زمين به زمين ديگري تبديل مي شود» پرسيدم.

فرمود: تبديل به ناني پاكيزه مي شود تا مردم از آن بخورند تا اين كه از حساب فارغ شوند.

ابرش گفت: مگر در آن روز از خوردن و آشاميدن مشغول نيستند؟!

فرمود: همانا خدا فرزند آدم را اجوف (تو خالي) آفريده است، پس ناگزير از خوردني و نوشيدني هستند، آنهايي كه در آتش هستند از خوردن غذاهاي جهنم و آشاميدن آب گرم آنجا مشغول نيستند و با اين حال در عذاب هستند پس چگونه در موقع حساب از آن مشغول شوند؟

369 / 20 - عن زرارة قال: سألت أباجعفر عليه السلام عن قول الله: (يوم تبدل الأرض غير الأرض).

قال: تبدل خبزة نقية يأكل الناس منها حتي يفزع من الحساب، قال الله تعالي: (ما جعلناهم جسدا لا يأكلون الطعام). [41] [42] .

زراره گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد آيه ي شريفه «در آن روز كه اين زمين به زمين ديگري تبديل مي شود» پرسيدم.

فرمود: تبديل به ناني پاكيزه مي شود تا مردم از آن بخورند تا اين كه از حساب فارغ شوند، خداوند مي فرمايد: «آنان را پيكرهايي كه غذا نخورند قرار نداديم».

370 / 21 - علي بن محمد بن عمر الزهري معنعنا، عن أبي الجارود، قال: سألت أباجعفر عليه السلام عن قوله تعالي: (يوم يقوم الروح و الملائكة صفا لا يتكلمون الا من أذن له الرحمن و قال



[ صفحه 424]



صوابا). [43] .

قال: اذا كان يوم القيامة خطف قول «لا اله الا الله» من قلوب العباد في الموقف الا من أقر بولاية أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام؛

و هو قوله: (الا من أذن له الرحمن) من أهل ولايته فهم الذين يؤذن لهم بقول: «لا اله الا الله». [44] .

ابوالجارورد گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد فرمايش خداي متعال كه مي فرمايد: «روزي كه روح و فرشتگان در صف واحدي مي ايستند و كسي حرف نمي زند جز كسي كه خداي رحمان به او اذن داده و سخن و صواب درست گويد» پرسيدم.

حضرت فرمود: هنگامي كه روز قيامت مي شود «لا اله الا الله» از قلوب بندگان در موقف برداشته مي شود، جز كسي كه اقرار به ولايت اميرمؤمنان علي بن ابي طالب عليه السلام داشته باشد؛

و آن است فرمايش خدا كه مي فرمايد: «جز كسي كه خداي رحمان به او اذن داده» از اهل ولايت او، پس آنها هستند كه به گفتن «لا اله الا الله» اذن داده شده اند.

371 / 22 - ابن الوليد، عن ابن أبان، عن الحسين بن سعيد، عن النضر، عن محمد بن هاشم، عمن روي، عن أبي جعفر عليه السلام قال: سأله الأبرش الكلبي عن قول الله عزوجل: (و شاهد و مشهود). [45] .

فقال أبوجعفر عليه السلام: ما قيل لك؟

فقال: قالوا: شاهد: يوم الجمعة، و مشهود: يوم عرفة.

فقال أبوجعفر عليه السلام: ليس كما قيل لك، الشاهد: يوم عرفة، و المشهود: يوم القيامة، أما تقرأ القرآن، قال الله عزوجل: (ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود) [46] [47] .



[ صفحه 425]



علي بن هاشم از كسي كه روايت كرده، نقل مي كند و مي گويد: ابرش كلبي از امام باقر عليه السلام در مورد آيه ي «سوگند به شاهد و مشهود» پرسيد.

امام باقر عليه السلام فرمود: در اين رابطه چه چيزي به تو گفته شده است؟

گفت: مي گويند: «شاهد» روز جمعه، و «مشهود» روز عرفه است.

امام باقر عليه السلام فرمود: اين چنين كه گفته شده، نيست، «شاهد» روز عرفه، و «مشهود» روز قيامت است، آيا قرآن را نخوانده اي كه خداي متعال مي فرمايد: «همان روزي است كه مردم در آن جمع مي شوند، و روزي (كه همه آن را مشاهده مي كنند) مشهود است».

372 / 23 - و بهذا الاسناد عن الحسين بن سعيد، عن فضالة، عن أبان، عن أبي الجارود، عن أحمدهما عليهماالسلام في قول الله عزوجل: (و شاهد و مشهود). قال: الشاهد: يوم الجمعة، و المشهود: يوم عرفة، و الموعود يوم القيامة. [48] .

ابوالجارود گويد: از امام باقر عليه السلام - يا امام صادق عليه السلام - از آيه ي «و سوگند به شاهد و مشهود» پرسيدم.

حضرت فرمود: «شاهد» روز جمعه، و «مشهود» روز عرفه، و «موعود» روز قيامت است.

373 / 24 - عبدالرحمان بن عبدالله الزهري، قال: حج هشام بن عبدالملك فدخل المسجد الحرام متكئا علي يد سالم مولاه، و محمد بن علي بن الحسين عليهم السلام جالس في المسجد، فقال له سالم: يا أميرالمؤمنين!! هذا محمد بن علي بن الحسين.

فقال له هشام: المفتون به أهل العراق؟

قال: نعم.

قال: اذهب اليه فقل له: يقول لك أميرالمؤمنين: ما الذي يأكل الناس و يشربون الي أن يفصل بينهم يوم القيامة؟

فقال أبوجعفر عليه السلام: يحشر الناس علي مثل قرصة البر النقي فيها أنهار متفجرة يأكلون و يشربون حتي يفرغ من الحساب.



[ صفحه 426]



قال: فرأي هشام أنه قد ظفر به، فقال: الله أكبر، اذهب اليه فقل له، ما أشغلهم عن الأكل و الشرب يومئذ؟

فقال له أبوجعفر عليه السلام: هم في النار يومئذ أشغل و لم يشغلوا عن أن قالوا: (أن أفيضوا علينا من الماء أو مما رزقكم الله) [49] ، فسكت هشام لا يرجع كلاما. [50] .

عبدالرحمان بن عبدالله زهري گويد:

هشام بن عبدالملك حج نمود، پس در حالي كه به دوش غلام خود سالم تكيه داده بود وارد مسجدالحرام شد، و امام باقر عليه السلام در مسجد نشسته بودند، سالم به او گفت: اي اميرمؤمنان! اين محمد بن علي بن الحسين است.

هشام گفت: همان كسي كه اهل عراق شيفته ي او هستند؟

گفت: آري.

گفت: برو به او بگو: اميرمؤمنان!! به تو مي گويد: مردم در روز قيامت تا از حساب فارغ شوند چه مي خورند؟ و چه مي آشامند؟

امام باقر عليه السلام فرمود: مردم بر مكاني كه مانند قرص نان پاكيزه است محشور مي شوند. در آن، رودهايي جاري است، مي خورند و مي آشامند تا از حساب فارغ شوند.

راوي گويد: هشام ديد كه حضرت بر او پيروز شد و پاسخ او را داد، گفت: الله اكبر، برو نزد او و بگو: در آن روز مردم را چه چيزي از خوردن و آشاميدن مشغول مي نمايد؟

امام باقر عليه السلام فرمود: آنان كه در آتش اند بيشتر مشغول هستند و عذاب آتش آنها را مشغول نمي كند تا اين كه مي گويند: «مقداري آب يا از آنچه خدا روزيتان كرده، به ما ببخشيد».

(در اين هنگام) هشام ساكت شد و ديگر سخني نگفت.

374 / 25 - عن الثمالي قال: سئل أبوجعفر عليه السلام عن قول الله: (و علي الاعراف رجال



[ صفحه 427]



يعرفون كلا بسيماهم). [51] .

فقال أبوجعفر عليه السلام: نحن الأعراف الذين لا يعرف الله الا بسبب معرفتنا، و نحن الأعراف الذين لا يدخل الجنة الا من عرفنا و عرفناه، و لا يدخل النار الا من أنكرنا و أنكرناه، و ذلك أن الله لو شاء أن يعرف الناس نفسه لعرفهم، ولكنه جعلنا سببه و سبيله و بابه الذي يؤتي منه. [52] .

ثمالي گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد اين آيه ي شريفه كه مي فرمايد: «و بر اعراف مرداني هستند كه هر كس را از سيمايش مي شناسند» پرسيده شد؟

امام باقر عليه السلام فرمود: ما همان اعراف هستيم كه به سبب معرفت و شناخت ما، خداوند شناخته مي شود، ما همان اعراف هستيم كه فقط كساني وارد بهشت مي شوند كه از ما شناخت داشته باشند، و كساني وارد دوزخ مي شوند كه ما را نشناسند و ما آنها را نشناسيم و اين بدين جهت است كه خداي متعال اگر مي خواست خودش را به مردم بشناساند، معرفي مي كرد؛ ولي ما را سبب و راه شناخت و دري براي ورود به شناسايي خودش قرار داد.

375 / 26 - أبي، عن سعد، عن أحمد بن محمد بن عيسي، عن ابن محبوب، عن عمرو بن شمر، عن جابر بن يزيد، قال: سألت أباجعفر عليه السلام عن قول الله عزوجل: (أفعيينا بالخلق الأول بل هم في لبس من خلق جديد). [53] .

فقال: ياجابر! تأويل ذلك؛ ان الله عزوجل اذا أفني هذا الخلق و هذا العالم و سكن (و أسكن) أهل الجنة الجنة، و أهل النار النار، جدد الله عزوجل عالما غير هذا العالم و جدد عالما من غير فحولة و لا اناث يعبدونه و يوحدونه و يخلق لهم أرضا غير هذه الأرض تحملهم، و سماء غير هذه السماء تظلهم.

لعلك تري أن الله عزوجل انما خلق هذا العالم الواحد! أو تري الله عزوجل لم يخلق بشرا غيركم؟

بلي و الله، لقد خلق الله تبارك و تعالي ألف ألف عالم، و ألف ألف آدم، و أنت في آخر تلك



[ صفحه 428]



العوالم و اولئك الآدميين. [54] .

جابر بن يزيد گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد فرمايش خداوند متعال كه مي فرمايد: «آيا در اول بار كه آفرينش را از نيستي صرف به هستي درآورديم، هيچ درمانديم؟ بلكه اين منكران هستند كه از خلقت نو در شك و ريبند» پرسيدم.

حضرت فرمود: اي جابر! تأويل اين آيه ي شريفه چنين است: خداوند متعال چون اين آفريدگان و اين عالم را (در روز قيامت) فاني مي نمايد، و اهل بهشت را در بهشت و اهل دوزخ را در دوزخ ساكن مي كند، جهاني غير از اين جهان را از نو مي آفريند، و از نو جهاني بدون اين كه نيازي به نر و ماده باشد بنا مي كند كه او را به يگانگي پرستش مي كنند، براي آنها زميني غير از اين زمين مي آفريند تا روي آن زندگي كنند، و آسماني غير از اين آسمان تا بر آنها سايه افكند.

شايد به نظر تو مي رسد كه خداي متعال فقط اين يك جهان را آفريده است! يا فكر مي كني كه خداي متعال جز شما بشري نيافريده است.

آري، به خدا سوگند؛ تحقيقا خداوند تبارك و تعالي هزاران هزار جهان و هزاران هزار آدم آفريده، و تو در آخر اين عوالم و جهانها و آن آدميان واقع شده اي.

376 / 27 - محمد بن سنان، عن أبي خالد القماط، قال: قلت لأبي عبدالله عليه السلام - و يقال: لأبي جعفر عليه السلام -: اذا ادخل أهل الجنة الجنة و ادخل أهل النار النار فمه؟

قال: فقال أبوجعفر عليه السلام: ان أراد أن يخلق الله خلقا و يخلق لهم دينا يردهم اليها فعل، و لا أقول لك انه يفعل. [55] .

ابوخالد گويد: به امام صادق عليه السلام - يا امام باقر عليه السلام - عرض كردم: هنگامي كه اهل بهشت وارد بهشت و اهل دوزخ وارد دوزخ مي شوند پس از آن چه مي شود؟

راوي گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: اگر اراده ي خداوند علاقه بگيرد اين كه مخلوقات ديگري بيافريند و براي آنها دنيايي قرار بدهد كه به آن برگرداند، انجام مي دهد، و



[ صفحه 429]



به تو نمي گويم كه خداوند چنين انجام مي دهد.

377 / 28 - عن زرارة، قال: سألت أباجعفر عليه السلام في قول الله: (و أما الذين سعدوا ففي الجنة) [56] الي آخر الآيتين.

قال: هاتان الآيتان في غير أهل الخلود من أهل الشقاوة و السعادة، ان شاء الله يجعلهم خارجين، و لا تزعم يا زرارة! أني أزعم ذلك. [57] .

زراره گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد آيه ي «و اما كساني كه خوشبخت و سعاتمند شدند پس آنها در بهشت هستند..» پرسيدم.

حضرت فرمود: اين دو آيه در مورد كساني از اهل شقاوت و سعادت نازل شده كه در بهشت و دوزخ جاويدان نيستند، كه اگر خداوند بخواهد آنها را خارج مي كند، و گمان نكني اي زراره! كه من چنين عقيده دارم.

378 / 29 - حمران قال: سألت أباجعفر عليه السلام: جعلت فداك؛ قول الله: (خالدين فيها ما دامت السماوات و الأرض الا ما شاء ربك) [58] لأهل النار، أفرأيت، قوله لأهل الجنة: (خالدين فيها ما دامت السماوات و الأرض الا ما شاء ربك)؟

قال: نعم؛ ان شاء جعل لهم دنيا فردهم و ما شاء.

و سألته عن قول الله: (خالدين فيها ما دامت السماوات و الأرض الا ما شاء ربك).

فقال: هذه في الذين يخرجون من النار. [59] .

حمران گويد: از امام باقر عليه السلام پرسيدم: قربانت گردم؛ آيا فرمايش خدا كه مي فرمايد: «در آن مادامي كه آسمانها و زمين جز آنچه پروردگارت خواهد هميشگي خواهند بود» شامل اهل دوزخ است؟

آيا به نظر شما، فرمايش خدا كه مي فرمايد: «در آن بهشت جاودانه خواهند ماند، تا آسمانها و زمين برپاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد» شامل اهل



[ صفحه 430]



بهشت است؟

فرمود: آري؛ اگر بخواهد براي آنها دنيايي قرار مي دهد و سپس برمي گرداند و خدا آنچه بخواهد، انجام مي دهد.

و از فرمايش خدا كه مي فرمايد: «در آن بهشت جاودانه خواهند ماند، تا آسمانها و زمين برپاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد» پرسيدم.

حضرت فرمود: اين آيه در حق كساني است كه از دوزخ خارج مي شوند.

379 / 30 - محمد بن الحسين، عن موسي بن سعدان، عن عبدالله بن القاسم، عن بعض أصحابه، عن سعد الاسكاف، قال: قلت لأبي جعفر عليه السلام: قوله عزوجل: (و علي الأعراف رجال يعرفون كلا بسيماهم) [60] .

فقال: يا سعد! انها أعراف لا يدخل الجنة الا من عرفهم و عرفوه، و أعراف لا يدخل النار الا من أنكرهم و أنكروه، و أعراف لا يعرف الله الا بسبيل معرفتهم، فلا سواء ما اعتصمت به المتعصمة، و من ذهب مذهب الناس، ذهب الي عين كدرة يفرغ بعضها في بعض، و من أتي آل محمد عليهم السلام أتي عينا صافية تجري بعلم الله ليس لها نفاد و لا انقطاع، ذلك بأن الله لو شاء لأراهم شخصه حتي يأتوه من بابه، لكن جعل الله محمدا و آل محمد عليهم السلام الأبواب التي يؤتي منها.

و ذلك قوله: (و ليس البر بأن تأتوا البيوت من ظهورها و لكن البر من اتقي و أتوا البيوت من أبوابها) [61] .

بيان: الضمير في قوله: «الا من عرفهم» راجع الي أهل الأعراف.

قوله عليه السلام: «فلا سواء ما اعتصمت به المعتصمة» أي من اعتصم به. أو المراد به الدين الذي اختاروه، فيقدر مضاف في قوله: من ذهب.

قوله عليه السلام: «لأراهم شخصه» أي آثاره من الآيات و المعجزات و الكلام و الوحي بدون توسط الأنبياء و الأئمة - صلوات الله عليهم - «حتي يأتوه من بابه» أي بغير توسط، و يحتمل أن يكون الرؤية بمعني العلم لا الابصار. [62] .



[ صفحه 431]



سعد اسكاف گويد: خدمت امام باقر عليه السلام عرض كردم: معني آيه ي «و بر اعراف مرداني هستند كه هر كس را از سيمايش مي شناسند» چيست؟

فرمود: اي سعد! در آنجا مردان شناخته شده اي هستند كه داخل بهشت نمي شود جز كسي كه آنها را بشناسد و آنها نيز او را بشناسند، و وارد دوزخ نمي شود جز كسي كه منكر حق آنها بشود و آنها نيز منكر او شوند.

و آنها كساني هستند كه كسي خدا را جز از راه معرفت آنها نمي شناسد، پس مساوي نيست آنچه به ديني چنگ مي زند با آن كه به دنبال آيين مردم است. پس اگر كسي از راه مردم برود، در واقع به چشمه اي كدر و تيره اي مي رود كه روي هم مي ريزد.

و كسي كه پيرو آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم باشد به چشمه ي صافي مي رود كه از علم خدا جاري مي شود و هرگز پايان نيافته و تمام نمي شود، و اين بدين جهت است كه اگر خداوند بخواهد مردم را با نشان دادن آثارش و بدون پيامبران و امامان هدايت كند تا بدون واسطه از درش وارد شوند، ولي خداوند محمد و آل محمد عليهم السلام را درهاي هدايت مردم قرار داده تا از آن وارد شوند.

و اين است فرمايش خداوند كه مي فرمايد: «كار نيك، آن نيست كه از پشت خانه ها وارد شويد، بلكه نيكي اين است كه كسي تقوا پيشه كرده و از در خانه ها وارد شويد».

380 / 31 - عن هلقام [63] عن أبي جعفر عليه السلام في قول الله عزوجل: (و علي الأعراف رجال يعرفون كلا بسيماهم) [64] ما يعني بقوله: (و علي الأعراف رجال)؟

قال: ألستم تعرفون عليكم عرفاء و علي قبائلكم ليعرف من فيها من صالح أو طالح؟

قلت: بلي.



[ صفحه 432]



قال: فنحن اولئك الرجال الذين يعرفون كلا بسيماهم. [65] .

هلقام گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد آيه ي شريفه «و بر اعراف مرداني هستند كه هر كس را از سيمايش مي شناسند» پرسيدم؟

حضرت فرمود: آيا شما، رؤسا و شناخته شده هاي خودتان را نمي شناسيد؟ و آيا آنان كه در قبيله هاي شما هستند شايسته يا نالايق را از هم نمي شناسيد؟!

گفتم: آري.

فرمود: ما همان مردان هستيم كه هر كس را از سيمايش مي شناسيم.

381 / 32 - أحمد بن محمد، عن ابن محبوب، عن أبي أيوب، عن بريد العجلي، قال سألت أباجعفر عليه السلام عن قول الله: (و علي الأعراف رجال يعرفون كلا بسيماهم).

قال: انزلت في هذه الامة، و الرجال هم الأئمة من آل محمد عليهم السلام.

قلت: فما الأعراف؟

قال: صراط بين الجنة و النار، فمن شفع له الأئمة منا من المؤمنين المذنبين نجا، و من لم يشفعوا له هوي. [66] .

بريد عجلي گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد آيه ي شريفه اي كه مي فرمايد: «و بر اعراف مرداني هستند كه هر كس را از سيمايش مي شناسند» پرسيدم.

حضرت فرمود: اين آيه در مورد اين امت نازل شده، و منظور از مردان همان امامان از آل محمد عليهم السلام هستند.

عرض كردم: اعراف كجاست؟

فرمود: راهي ميان بهشت و دوزخ است، پس هر كه از مؤمنان گناهكار را يكي از ما امامان شفاعت كند نجات مي يابد، و كسي را كه شفاعتش نكنند هلاك مي گردد.

382 /33 - محمد بن القاسم بن عبيد معنعنا، عن بشر بن شريح البصري، قال: قلت لمحمد بن علي عليهماالسلام أية آية في كتاب الله أرجي؟

قال: ما يقول فيها قومك؟



[ صفحه 433]



قال: قلت: يقولون: (يا عبادي الذين أسرفوا علي أنفسهم لا تقنطوا من رحمة الله) [67] .

قال: لكنا أهل البيت لا نقول ذلك.

قال: قلت، فأي شي ء تقولون فيها؟

قال: نقول: (و لسوف يعطيك ربك فترضي) [68] الشفاعة، و الله الشفاعة، و الله الشفاعة. [69] .

بشر بن شريح بصري گويد: خدمت امام باقر عليه السلام عرض كردم: كدام آيه در قرآن اميدوار كننده تر است؟

حضرت فرمود: قوم تو در اين رابطه چه مي گويند؟

عرض كردم: آنها مي گويند: (اميدوار كننده ترين آيه) اين آيه است: «اي بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده ايد! از رحمت خدا مأيوس و نوميد نشويد».

فرمود: ليكن ما اهل بيت چنين نمي گوييم.

عرض كردم: پس شما چه مي فرماييد؟

فرمود: ما مي گوييم: (اميدوار كننده ترين آيه اين آيه است كه خداوند به پيامبر خود مي فرمايد): «به زودي پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد كرد تا راضي و خشنود شوي» شفاعت است، سوگند به خدا؛ شفاعت، سوگند به خدا؛ شفاعت.

383 / 34 - عن الفضيل قال: سألت أباجعفر عليه السلام عن قول الله: (يوم ندعوا كل اناس بامامهم) [70] .

قال: يجي ء رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم في قومه، و الحسن عليه السلام في قومه، و الحسين عليه السلام في قومه، و كل من مات بين ظهراني امام جاء معه. [71] .



[ صفحه 434]



فضيل گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد آيه ي شريفه ي «روزي كه هر گروهي را با امامشان صدا مي زنيم» پرسيدم.

فرمود: روز قيامت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم با افرادي كه در زمانش بودند مي آيد، و اميرالمؤمنين عليه السلام نيز با افرادي كه در زمانش بودند، و امام حسن عليه السلام نيز با افرادي كه در زمانش بودند، و امام حسين عليه السلام نيز با افرادي كه در زمانش بودند، مي آيند، و هر كه در زمان امام خود بميرد با امامش به صحراي قيامت مي آيد.

384 / 35 - عن محمد بن مسلم، عن أحدهما عليهماالسلام قال: سألته عن قوله: (يوم ندعوا كل اناس بامامهم).

قال: من كان يأتمون به في الدنيا، و يؤتي بالشمس و القمر فيقذفان في جهنم و من يعبدهما. [72] .

عن جعفر بن أحمد، عن الفضل بن شاذان أنة وجد مكتوبا بخط أبيه مثله.

محمد بن مسلم گويد: از امام باقر عليه السلام - امام صادق عليه السلام - در مورد اين آيه كه مي فرمايد: «روزي كه هر گروهي را با امامشان صدا مي زنيم» پرسيدم.

حضرت فرمود: هر كس در دنيا از هر كسي كه پيروي كرده روز قيامت با او مي آيد، و خورشيد و ماه را نيز مي آورند و كساني كه آن دو را مي پرستيدند با هم به جهنم مي اندازند.

385 / 36 - سهل بن أحمد الدينوري معنعنا عن الصادق عليه السلام قال:

قال جابر لأبي جعفر عليه السلام: جعلت فداك؛ يابن رسول الله! حدثني بحديث في فضل جدتك فاطمة عليهاالسلام اذا أنا حدثت به الشيعة فرحوا بذلك.

قال أبوجعفر عليه السلام: حدثني أبي، عن جدي، عن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم قال:

اذا كان يوم القيامة نصب للأنبياء و الرسل منابر من نور فيكون منبري أعلي منابرهم يوم القيامة.

ثم يقول الله: يا محمد! اخطب.

فأخطب بخطبة لم يسمع أحد من الأنبياء و الرسل بمثلها.



[ صفحه 435]



ثم ينصب للأوصياء منابر من نور، و ينصب لوصيي علي بن أبي طالب عليه السلام في أوساطهم منبر من نور، فيكون منبره أعلي منابرهم.

ثم يقول الله: يا علي! اخطب.

فيخطب بخطبة لم يسمع أحد من الأوصياء بمثلها.

ثم ينصب لأولاد الأنبياء و المرسلين منابر من نور، فيكون لابني و سبطي و ريحانتي أيام حياتي منبر من نور.

ثم يقال لهما: اخطبا.

فيخطبان بخطبتين لم يسمع أحد من أولاد الأنبياء و المرسلين بمثلها.

ثم ينادي المنادي و هو جبرئيل عليه السلام: أين فاطمة بنت محمد؟ أين خديجة بنت خويلد؟ أين مريم بنت عمران؟ أين آسية بنت مزاحم؟ أين ام كلثوم، ام يحيي بن زكريا؟

فيقمن، فيقول الله تبارك و تعالي: يا أهل الجمع! لمن الكرم اليوم؟

فيقول محمد و علي و الحسن و الحسين عليهم السلام: لله الواحد القهار.

فيقول الله تعالي: يا أهل الجمع! اني قد جعلت الكرم لمحمد و علي و الحسن و الحسين و فاطمة.

يا أهل الجمع! طأطؤوا الرؤوس و غضوا الأبصار، فان هذه فاطمة عليهاالسلام تسير الي الجنة.

فيأتيها جبرئيل بناقة من نوق الجنة مدبحة الجنبين، خطامها من اللؤلؤ الرطب، عليها رحل من المرجان، فتناخ بين يديها فتركبها، فيبعث الله مائة ألف ملك ليسيروا عن يمينها، و يبعث الله مائه ألف ملك ليسيروها عن يسارها، و يبعث الله مائة ألف ملك يحملونها علي أجنحتهم حتي يصيروها علي باب الجنة.

فاذا صارت عند باب الجنة تلتفت، فيقول الله: يا بنت حبيبي! ما التفاتك و قد أمرت بك الي جنتي؟

فتقول: يا رب! أحببت أن يعرف قدري في مثل هذا اليوم.

فيقول الله: يا بنت حبيبي! ارجعي فانظري من كان في قلبه حب لك، أو لأحد من ذريتك خذي بيده فأدخليه الجنة.

قال أبوجعفر عليه السلام: و الله؛ يا جابر! انها ذلك اليوم لتلقط شيعتها و محبيها كما يلتقط الطير الحب الجيد من الحب الردي ء.



[ صفحه 436]



فاذا صار شيعتها معها عند باب الجنة يلقي الله في قلوبهم أن يلتفتوا، فاذا التفتوا يقول الله: يا أحبائي! ما التفاتكم و قد شفعت فيكم فاطمة بنت حبيبي؟

فيقولون: يا رب! أحببنا أن يعرف قدرنا في مثل هذا اليوم.

فيقول الله «يا أحبائي! ارجعوا و انظروا من أحبكم لحب فاطمة، انظروا من أطعمكم لحب فاطمة، انظروا من كساكم لحب فاطمة، انظروا من سقاكم شربة في حب فاطمة، انظروا من رد عنكم غيبة في حب فاطمة فخذوا بيده و أدخلوه الجنة. قال أبوجعفر عليه السلام: و الله؛ لا يبقي في الناس الا شاك أو كافر أو منافق، فاذا صاروا بين الطبقات نادوا كما قال الله تعالي: (فما لنا من شافعين - و لا صديق حميم) [73] فيقولون: (فلو أن لنا كرة فنكون من المؤمنين). [74] .

قال أبوجعفر عليه السلام: هيهات هيهات، منعوا ما طلبوا (و لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه و انهم لكاذبون) [75] [76] .

سهل بن احمد بن دينوري گويد: امام صادق عليه السلام مي فرمايد: جابر به امام باقر عليه السلام عرض كرد: قربانت گردم؛ اي فرزند رسول خدا! حديثي در فضيلت جده ي بزرگوار خود حضرت فاطمه عليهاالسلام برايم بگو كه هر موقع به شيعيان نقل كنم مسرور و خوشحال شوند.

امام باقر عليه السلام فرمود: پدرم براي من از جدم از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم حديثي نقل كرد كه حضرتش فرمود:

هنگامي كه روز قيامت فرامي رسد، براي پيامبران و رسولان منبرهايي از نور مي گذارند، در آن روز منبر من، از همه ي منبرها بالاتر خواهد بود.

آنگاه خداي متعال مي فرمايد: اي محمد! خطبه بخوان.

پس من خطبه اي مي خوانم كه احدي از پيامبران و رسولان نظير و مانند آن را نشنيده باشند.



[ صفحه 437]



سپس منبرهايي از نور براي اوصياي پيامبران نصب مي شود، كه براي وصي من، علي بن ابي طالب عليه السلام در وسط منبرهاي آنان منبري نصب مي شود كه منبر او بالاترين آنهاست.

آنگاه خداي متعال فرمايد: اي علي! خطبه بخوان.

حضرتش خطبه اي مي خواند كه احدي از اوصيا مانند آن را نشنيده است.

آنگاه منبرهايي از نور براي فرزندان پيامبران برپا مي شود، پس براي دو فرزندم و نوه ام - و دو ريحان و دو گلم در روزگار زندگانيم - منبري از نور نصب مي شود.

آنگاه به آنها گفته مي شود: خطبه بخوانيد.

آنان خطبه اي ايراد مي كنند كه كسي از فرزندان پيامبران مانند آن را نشنيده اند.

آنگاه منادي - كه جبرئيل عليه السلام است - ندا مي دهد: فاطمه دختر محمد صلي الله عليه و آله و سلم كجاست؟ خديجه بنت خويلد كجاست؟ مريم دختر عمران كجاست؟ آسيه بنت مزاحم كجاست؟ ام كلثوم، ام يحيي بن زكريا كجاست؟

وقتي آنها همه برخاستند، خداي متعال مي فرمايد: اي اهل جمع! امروز كرامت از آن كيست؟

حضرت محمد و حضرت علي و امام حسن و امام حسين عليهم السلام مي گويند: كرامت از آن خداي يگانه ي قهار است.

خداي متعال مي فرمايد: اي اهل محشر! همانا من كرامت را از آن محمد و علي و حسن و حسين و فاطمه قرار دادم.

اي اهل محشر! سرهايتان را پايين اندازيد و ديدگان خودتان را فرو ببنديد تا فاطمه به سوي بهشت رود.

در همين وقت جبرئيل براي آن حضرت، شتري از شتران بهشتي را مي آورد كه دو پهلوي آن را به ديباي بهشتي آراسته است، افسار و مهار آن از مرواريد است، و جهاز آن از مرجان است، شتر را در برابر او مي خواباند، و آن حضرت سوار مي شود.

آنگاه خداي متعال صد هزار فرشته از سمت راست او و صد هزار فرشته از سمت چپ او مي فرستد تا به همراه او حركت كنند، و صد هزار فرشته مي فرستد تا



[ صفحه 438]



فاطه عليهاالسلام را بر فراز بالهاي خود به سوي بهشت ببرند.

هنگامي كه به در بهشت مي رسند فاطمه عليهاالسلام نگاهي به پشت سر خود مي نمايد.

خداي مهربان مي فرمايد: اي دختر حبيب من! چرا متوجه پشت سرت شدي، در حالي كه من دستور دادم كه به بهشتم وارد شوي؟

فاطمه عليهاالسلام مي فرمايد: پروردگارا! دوست دارم در همچو روزي قدر و منزلت من شناخته شود.

خداي متعال مي فرمايد: اي دختر حبيب من! برگرد و نگاه كن هر كسي كه محبت تو يا يكي از فرزندانت را در قلبش دارد دست او را بگير و وارد بهشت كن.

امام باقر عليه السلام مي فرمايد: اي جابر! سوگند به خدا؛ كه فاطمه عليهاالسلام در آن روز مانند پرنده اي كه دانه ي خوب را از دانه ي بد جدا مي كند و برمي دارد؛ شيعيان و دوستان خود را از ميان اهل محشر جدا مي كند و نجات مي دهد.

هنگامي كه آن حضرت به همراه شيعيانش بر در بهشت مي رسند، خداوند به دلهاي شيعيان فاطمه عليهاالسلام مي اندازد كه به پشت سر خودشان متوجه شوند، چون به پشت سر خودشان متوجه مي شوند، خداي مي فرمايد: اي دوستان من! چرا به پشت سر خودتان متوجه شديد در حالي كه من در حق شما شفاعت فاطمه، دختر حبيبم را پذيرفتم؟

مي گويند: پروردگارا! ما دوست داريم در همچو روزي قدر و منزلت ما شناخته شود.

خداي متعال مي فرمايد: اي دوستان من! برگرديد و نگاه كنيد هر كسي كه شما را به جهت محبت فاطمه، دوست داشته، هر كسي كه به جهت محبت فاطمه به شما غذا داده، هر كسي كه به خاطر محبت فاطمه به شما لباس داده، هر كسي كه شربت آبي در راه محبت فاطمه به شما داده، هر كسي كه به جهت محبت فاطمه، غيبتي را از شما رد كرده و در غياب از شما دفاع نموده، دست آنان را بگيريد و وارد بهشت نماييد.

امام باقر عليه السلام مي فرمايد: سوگند به خدا! از آن مردم كسي جز افراد مردد يا كافر يا منافق باقي نمي ماند.



[ صفحه 439]



هنگامي كه كفار در طبقات (آتش) جاي مي گيرند فرياد مي زنند چنان كه خداي متعال مي فرمايد: «(افسوس كه امروز) شفاعت كنندگاني براي ما وجود ندارد - و نه دوست گرم و پر محبتي» پس مي گويند: «اي كاش بار ديگر به دنيا بازگرديم و از مؤمنان باشيم».

امام باقر عليه السلام مي فرمايد: هيهات! هيهات! آنان از خواسته ي خود ممنوع خواهند شد «و اگر بازگردند به همان اعمالي كه از آن نهي شده بودند بازمي گردند و همانا آنها دروغگويانند».

386 / 37 - أبي، عن اسماعيل بن أبان، عن عمر بن عبدالله الثقفي قال:

سأل نصراني الشام الباقر عليه السلام عن أهل الجنة: كيف صاروا يأكلون و لا يتغوطون؟ أعطني مثله في الدنيا.

فقال عليه السلام: هذا الجنين في بطن امه يأكل مما تأكل امه و لا يتغوط؛ الخبر. [77] .

عمر بن عبدالله ثقفي گويد:

يكي از مسيحيان شام از امام باقر عليه السلام در مورد خصوصيات اهل بهشت پرسيد كه آنها چگونه مي خورند ولي دفع نمي كنند؟ آيا نمونه اش در دنيا هست؟

حضرت فرمود: (آري) جنيني كه در شكم مادرش است از آنچه مادرش مي خورد؛ مي خورد و دفع نمي كند...

387 / 38 - عن محمد بن هاشم، عمن أخبره، عن أبي جعفر عليه السلام قال: قال له الأبرش الكلبي: بلغني أنك قلت في قول الله: (يوم تبدل الأرض) انها تبدل خبزة.

فقال أبوجعفر عليه السلام: صدقوا، تبدل الأرض خبزة نقية في الموقف يأكلون منها.

فضحك الأبرش، و قال: أما لهم شغل بما هم فيه عن أكل الخبز؟

فقال: ويحك في أي المنزلتين هم أشد شغلا و أسوأ حالا، اذا هم في الموقف أو في النار معذبون؟

فقال: لا، في النار.

فقال: ويحك! و ان الله يقول: (لآكلون من شجر من زقوم - فمالئون منها البطون -



[ صفحه 440]



فشاربون عليه من الحميم - فشاربون شرب الهيم). [78] .

قال: فسكت.

و في خبر آخر عنه فقال: و هم في النار لا يشغلون عن أكل الضريع و شرب الحميم و هم في العذاب، كيف يشغلون عنه في الحساب؟ [79] .

محمد بن هاشم از شخصي نقل مي كند كه گويد: ابرش كلبي به امام باقر عليه السلام عرض كرد: شنيدم كه شما در معني آيه ي شريفه اي كه مي فرمايد: «در آن روز كه اين زمين به زمين ديگري تبديل مي شود» فرموده ايد: آن تبديل به ناني مي شود.

امام باقر عليه السلام فرمود: راست گفته اند، زمين تبديل به ناني پاكيزه مي شود و مردم در موقف، از آن مي خورند.

ابرش خنديد و گفت: آيا آنها مشغوليتي از خوردن نان ندارند؟

حضرت فرمود، واي بر تو! در كدام حالت مشغوليت زيادتري دارند و حالشان بد است؟ آيا موقعي كه در صحراي محشر توقف دارند؟ يا در آن موقعي كه در آتش دوزخ معذب هستند؟

گفت: نه، در موقعي كه در آتش هستند.

حضرت فرمود: واي بر تو! در حالي كه خداي مي فرمايد: «هر آينه از درخت زقوم مي خورند - و شكمهها را از آن پر مي كنند - و روي آن آب سوزان (جهنم) مي آشامند - و همچون شتران تشنه از آن آب مي آشامند».

راوي گويد: ابرش ساكت و خاموش شد.

در روايت ديگري از آن حضرت مي خوانيم كه حضرتش فرمود:

آنها در آتش هستند و مشغول از خوردن ضريع - كه علفي بد طعم و بدبو است - و نوشيدن آب گرم جهنم نيستند، و آنها در عذابند چگونه از حساب مشغول باشند؟

388 / 39 - محمد بن الحسين، عن عبدالرحمان بن أبي هاشم، عن سالم بن أبي سلمة، عن



[ صفحه 441]



الهلقام، عن أبي جعفر عليه السلام في قول الله عزوجل: (و علي الأعراف رجال يعرفون كلا بسيماهم). [80] .

قال: نحن أولئك الرجال، الأئمة منا يعرفون لمن يدخل النار و من يدخل الجنة، كما تعرفون في قبائلكم الرجل منكم يعرف من فيها من صالح أو طالح. [81] .

هلقام گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد آيه ي شريفه «و بر اعراف مرداني هستند كه هر كس را از سيمايش مي شناسد» پرسيدم؟

حضرت فرمود: ما آن مردان هستيم، امامان از ما، هر كه را داخل آتش يا بهشت مي شود، مي شناسند، همچنان كه شما در قبيله هاي خود افراد شايسته يا نالايق را مي شناسيد.

389 / 40 - و بهذا الاسناد عنه [82] عن أبيه عليه السلام قال: سألت أبي أباجعفر عليه السلام عن قول الله عزوجل: (فمن ثقلت موازينه فأولئك هم المفلحون). [83] .

قال: نزلت فينا.

ثم قال: قال الله عزوجل: (ألم تكن آياتي تتلي عليكم) في علي عليه السلام (فكنتم بها تكذبون) [84] [85] .

امام كاظم عليه السلام از پدر بزرگوارش امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه حضرتش فرمود: از پدرم امام باقر عليه السلام در مورد فرمايش خدا كه مي فرمايد: «كساني كه وزنه ي اعمالشان سنگين است، پس آنها رستگارانند» پرسيدم.

فرمود: اين آيه در حق ما نازل شده است.

آنگاه فرمود: خداي متعال مي فرمايد: «آيا آيات من بر شما خوانده نمي شد» در



[ صفحه 442]



حق علي عليه السلام «پس شما آن را تكذيب مي نموديد؟!».

390 / 41 - محمد بن العباس، عن الحسين بن أحمد، عن محمد بن عيسي، عن يونس بن يعقوب، عن أبي بصير، قال: سألت أباجعفر عليه السلام عن قول الله عزوجل: (ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا) [86] .

قال: هو و الله؛ ما أنتم عليه، و هو قوله تعالي: (و ان لو استقاموا علي الطريقة لأسقيناهم ماء غدقا). [87] .

قلت: متي تتنزل عليهم الملائكة بأن لا تخافوا و لا تحزنوا و أبشروا بالجنة التي كنتم توعدون، نحن أولياؤكم في الحياة الدنيا و في الآخرة؟

فقال: عند الموت و يوم القيامة. [88] .

ابوبصير گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد نزول آيه «به يقين كساني كه گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس استقامت كردند» پرسيدم.

حضرت فرمود: سوگند به خدا؛ آن همان راهي است كه شما در آن هستيد، و اين اشاره به كلام خداي تعالي است كه مي فرمايد: «و اين كه اگر آنها (جن و انس) در راه (ايمان) استقامت مي ورزند، با آب فراوان سيرابشان مي كنيم».

عرض كردم: چه موقع فرشتگان بر آنها فرود مي آيند و مي گويند: نترسيد و محزون نباشيد و مژده باد شما را به بهشتي كه در انتظار شماست، ما دوستان شما در زندگي دنيا و آخرت هستيم؟

حضرت فرمود: هنگام مرگ و روز قيامت.

391 / 42 - عن محمد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السلام قال: قلت له: أخبرني عن الكافر الموت خير له أم الحياة؟

فقال: الموت خير للمؤمن و الكافر.

قلت: و لم؟



[ صفحه 443]



قال: لأن الله يقول: (و ما عندالله خير للأبرار) [89] و يقول: (و لا يحسبن الذين كفروا أنما نملي لهم خير لأنفسهم انما نملي لهم ليزدادوا اثما و لهم عذاب مهين). [90]

[91] .

محمد بن مسلم گويد: خدمت امام باقر عليه السلام عرض كردم: مرا آگاه فرما آيا مرگ براي كافر بهتر است يا زندگي؟

حضرت فرمود: مرگ هم براي مؤمن و هم براي كافر بهتر است.

عرض كردم: چرا؟

فرمود زيرا خداي متعال مي فرمايد: «و آنچه در پيشگاه خداوند است براي نيكان بهتر است» و مي فرمايد: «آنها كه كافر شدند چنين مپندارند كه اگر به آنها مهلت مي دهيم براي آنها بهتر است، بلكه ما به آنان مهلت مي دهيم تا بر گناهان خود بيفزايند؛ و براي آنها عذاب خواركننده اي (آماده شده) است».

392 / 43 - عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السلام قال: ذكر ابن آدم القاتل.

قال: فقلت له: ما حاله أمن أهل النار هو؟

فقال: سبحان الله، الله أعدل من ذلك أن يجمع عليه عقوبة الدنيا و عقوبة الآخرة [92] .

زراره گويد: در محضر امام باقر عليه السلام بودم كه يادي از فرزند قاتل حضرت آدم عليه السلام نمود.

عرض كردم: حال او چگونه است؟ آيا او از اهل دوزخ است؟

فرمود: سبحان الله؛ خداوند عادلتر از آن است كه عقوبت دنيا و آخرت را بر او جمع نمايد.

393 / 44 - كتب أحمد بن حماد أبو محمود الي أبي جعفر عليه السلام كتابا طويلا، فأجابه في بعض كتابه:

أما الدنيا؛ فنحن فيها مفترقون في البلاد، ولكن من هوي هوي صاحبه، و دان بدينه فهو



[ صفحه 444]



معه، و ان كان نائبا عنه، و أما الآخرة، فهي دار القرار. [93] .

ابومحمود نامه ي مفصلي خدمت امام باقر عليه السلام نوشت، حضرت در پاسخ قسمتي از آن مرقوم فرمود:

اما دنيا؛ پس ما در آن، در شهرها از هم جدا افتاده ايم، وليكن هر كسي طبق ميل صاحبش باشد، و به روش او باشد، با اوست، گرچه از او دور باشد، و اما آخرت؛ پس آن خانه قرار و آرامش است.

394 /45 - عن أبي عبدالله القزويني قال: سألت أباجعفر محمد بن علي عليهماالسلام فقلت: لأي علة يولد الانسان هاهنا و يموت في موضع آخر؟

قال: ان (لأن) الله تبارك و تعالي لما خلق خلقه خلقهم من أديم الأرض فيرجع (فمرجع) كل انسان الي تربته. [94] .

ابوعبدالله قزويني گويد: از امام باقر عليه السلام پرسيدم: چرا انسان در يك جا متولد و در جاي ديگر مي ميرد؟

حضرت فرمود: زيرا خداي متعال وقتي آفريدگان خود را آفريد از (خاك) روي زمين آفريد، پس بازگشت هر انساني به مقام و مرتبه خويشتن است (يعني از آن خاكي كه آفريده شده بر همان نيز برمي گردد).



[ صفحه 447]




پاورقي

[1] بحارالأنوار: ج 6 ص 143 ح 11، عن الكافي.

[2] القيامة: 27.

[3] القيامة: 28.

[4] القيامة: 29.

[5] القيامة: 30.

[6] بحارالأنوار: ج 6 ص 159 ح 20، عن الأمالي.

[7] يونس: 63.

[8] بحارالأنوار: ج 6 ص 178 ح 6، عن تفسير العياشي: ج 2 ص 126 ح 34.

[9] التوبة: 105.

[10] بحارالأنوار: ج 6 ص 183 ح 13، عن تفسير العياشي: ج 2 ص 109 ح 124.

[11] بحارالأنوار: ج 6 ص 195 ح 1، عن الكافي.

[12] بحارالأنوار: ج 6 ص 215 ح 3، عن الكافي.

[13] بحارالأنوار: ج 6 ص 262 ح 104، عن الكافي.

[14] بحارالأنوار: ج 6، ص 286 ح 7، عن تفسير القمي.

[15] الفرات: نهر عظيم مبدء نبعه في أرمينية احدي الممالك الجمهورية في روسيا، ثم يجري في جبال طوروس من تركيا، ثم يجتاز سورية و العراق، ثم يتحد بدجلة فيكون منهما شط العرب فينصب في بحر العمان.

[16] في المصدر: و ماء فراتكم يخرج منها.

[17] بحارالأنوار: ج 6 ص 289 ح 14.

[18] بحارالأنوار: ج 6 ص 292 ح 17، عن بصائر الدرجات.

[19] المائدة: 109.

[20] بحارالأنوار: ج 7 ص 283 ح 5، عن الكافي.

[21] الفرقان: 70.

[22] بحارالأنوار: ج 7 ص 261 ح 12، عن أمالي الطوسي.

[23] الحديد: 13.

[24] الحديد: 15.

[25] بحارالأنوار: ج 7 ص 227 ح 147 و 24 ص 276 ح 62، عن كنز جامع الفوائد.

[26] النبأ: 38.

[27] بحارالأنوار: ج 7 ص 206 ح 94، عن تفسير فرات.

[28] النمل: 89.

[29] الأنبياء: 103.

[30] بحارالأنوار: ج 7 ص 175 ح 6، عن تفسير القمي.

[31] بحارالأنوار: ج 7 ص 185 ح 38 و 39، عن المحاسن.

[32] الحجر: 2.

[33] بحارالأنوار: ج 7 ص 188 ح 48؛ عن تفسير العياشي: ج 2 ص 239 ح 1.

[34] ابراهيم: 48.

[35] لعل القائل هو الأبرش كما يأتي آنفا، و قد سأله عن ذلك نافع مولي عمر، و سالم مولي هشام كما تقدم.

[36] أي مثل المذاب من المعادن، و المصهور من الجواهر، أو مثل دردي الزيت. قال علي بن ابراهيم في تفسيره: المهل الذي يبقي في أصل الزيت المغلي.

[37] الكهف: 29.

[38] بحارالأنوار: ج 7 ص 297، عن المحاسن.

[39] شايد گوينده همان ابرش است، چنان كه در حديث بعدي اشاره شده است.

[40] بحارالأنوار: ج 7 ص 109 ح 37، عن المحاسن.

[41] الأنبياء: 8.

[42] بحارالأنوار: ج 7 ص 110 ح 40، عن تفسير العياشي.

[43] النبأ: 38.

[44] بحارالأنوار: ج 7 ص 206 ح 93، عن تفسير فرات.

[45] البروج: 3.

[46] هود: 103.

[47] بحارالأنوار: ج 7 ص 60 ح 7، عن معاني الأخبار.

[48] بحارالأنوار: ج 7 ص 86.

[49] الأعراف: 50.

[50] بحارالأنوار: ج 7 ص 105 ح 21، عن الاحتجاج.

[51] الأعراف: 46.

[52] بحارالأنوار: ح 8 ص 338 ح 16، عن تفسير العياشي: ج 2 ص 19 ح 48.

[53] سورة ق: 15.

[54] بحارالأنوار: ج 57 ص 32، التوحيد: ص 200، الخصال: ص 180.

[55] بحارالأنوار: ج 8 ص 375 ح 3.

[56] هود: 108.

[57] بحارالأنوار: ج 8 ص 348 ح 8.

[58] هود: 107.

[59] بحارالأنوار: ج 8 ص 348 ح 9، عن تفسير العياشي: ج 2 ص 160 ح 68.

[60] الأعراف: 46.

[61] البقرة: 189.

[62] بحارالأنوار: ج 8 ص 336 ح 5، عن بصائر الدرجات، ص 146.

[63] الهلقام - بكسر الهاء و سكون اللام - ذكره الشيخ في رجاله في أصحاب الامام الباقر عليه السلام.

[64] الأعراف: 47.

[65] بحارالأنوار: ج 24 ص 250 ح 5، عن منتخب البصائر.

[66] بحارالأنوار: ج 8 ص 335 ح 3، عن بصائر الدرجات.

[67] الزمر: 53.

[68] الضحي: 5.

[69] بحارالأنوار: ج 8 ص 57 ح 72، عن تفسير فرات.

[70] الاسراء: 71.

[71] بحارالأنوار: ج 8 ص 11 ح 7، عن تفسير العياشي: ج 2 ص 302 ح 114.

[72] بحارالأنوار: ج 8 ص 12 ح 9، عن تفسير العياشي: ج 2 ص 302 - 303 ح 116.

[73] الشعراء: 100 و 101.

[74] الشعراء: 102.

[75] الأنعام: 28.

[76] بحارالأنوار: ج 43 ص 64 ح 57، عن تفسير فرات.

[77] بحارالأنوار: ج 8 ص 122 ح 15، عن تفسير القمي.

[78] الواقعة: 52 - 55.

[79] بحارالأنوار: ج 10 ص 156 ح 5، عن تفسير العياشي: ج 2 ص 237 ح 54، و أخرجه أيضا عنه و عن المحاسن في كتاب المعاد في باب صفة المحشر، راجع: ج 7 ص 109.

[80] الأعراف: 47.

[81] بحارالأنوار: ج 24 ص 250 ح 5، عن منتخب البصائر.

[82] الاسناد هكذا: محمد بن العباس، عن محمد بن همام، عن محمد بن اسماعيل العلوي، عن عيسي بن داود، عن أبي الحسن موسي عليه السلام.

[83] المومنون: 102.

[84] المؤمنون: 105.

[85] بحارالأنوار: ج 24 ص 258 ح 5.

[86] فصلت: 30.

[87] الجن: 16.

[88] بحارالأنوار: ج 24 ص 26 ح 3، عن كنز جامع الفوائد.

[89] آل عمران: 198.

[90] آل عمران: 178.

[91] بحارالأنوار: ج 6 ص 134 ح 33، عن تفسير العياشي: ج 1 ص 206 - 207 ح 155.

[92] بحارالأنوار: ج 11 ص 322 ح 31.

[93] بحارالأنوار: ج 65 ص 140 ح 83، عن تنبيه الخواطر.

[94] بحارالأنوار: ج 60 ص 358 ح 45، عن العلل، ج 1 ص 290.