بازگشت

پرسشهايي پيرامون طبيعت و تاريخ


488 / 1 - محمد بن يحيي، عن ابن عيسي، عن ابن محبوب، عن جميل بن صالح، عن أبي مريم، عن أبي جعفر عليه السلام قال: سألته عن قول الله عزوجل: (و أرسل عليهم طيرا أبابيل - ترميهم بحجارة من سجيل). [1] .

قال: كان طير ساف جاءهم من قبل البحر، رؤوسها كأمثال رؤوس السباع، و أظفارها كأظفار السباع من الطير، مع كل طائر ثلاثة أحجار: في رجليه حجران، و في منقاره حجر، فجعلت ترميهم بها حتي جدرت أجسادهم فقتلهم بها، و ما كان قبل ذلك رؤي شي ء من الجدري، و لا رءوا ذلك من الطير قبل ذلك اليوم و لا بعده.

قال: و من أفلت منهم يومئذ انطلق حتي اذا بلغوا حضرموت و هو واد دون اليمن، أرسل الله عليهم سبيلا فغرقهم أجمعين.

قال: و ما رؤي في ذلك الوادي ماء قبل ذلك اليوم بخمسة عشر سنة.

قال: فلذلك سمي حضرموت حين ماتوا فيه. [2] .

ابومريم گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد معني آيه شريفه ي «و بر سر آنها پرندگاني را گروه گروه (ابابيل) فرستاد - كه با سنگ ريزه هايي از سجيل آنان را هدف قرار مي دادند» پرسيدم.

حضرت فرمود: پرندگاني كه در ارتفاع كم و از سمت دريا به پرواز درآمدند، سرهاي آنها مانند سرهاي پرندگان درنده، و چنگالهاي آنها مانند چنگالهاي آنان بود، هر پرنده اي سه تا سنگ ريزه به همراه داشت: دو تا در پاهايش و يكي در منقارش، هنگامي كه سنگها را به آنها پرتاب مي كردند و به انساني مي خورد تنش



[ صفحه 568]



دانه ي آبله مي زد و كشته مي شد، و پيش از آن روز در آن سرزمين نه اثري از بيماري آبله ديده شده بود، و نه آن پرندگان بعد از آن ديده شدند.

حضرت فرمود: كساني كه در آن روز از آن مهلكه، نجات پيدا كردند فرار نموده، آمدند تا به حضرموت - كه دره اي در نزديكي يمن است - رسيدند، در آنجا خداوند سيلي بر آنها فرستاد و همه ي آنها را غرق نمود.

و حضرت فرمود: و اين در حالي بود كه پيش از آن روز، از پانزده سال قبل هيچگاه در آن دره آبي ديده نشده بود.

فرمود: و به همين جهت وقتي آنها در آنجا مردند اين مكان «حضرموت» (يعني مرگ در رسيد) ناميده شد.

489 / 2 - عن أبي جعفر عليه السلام: أتي رجل فشكي اليه أخرجتنا الجن من منازلنا - يعني عمار منازلهم -.

فقال: اجعلوا سقوف بيوتكم سبعة أذرع، و اجعلوا الحمام في أكناف الدار.

قال الرجل: ففعلنا فما رأينا شيئت نكرهه. [3] .

شخصي خدمت امام باقر عليه السلام شرفياب شد و به حضرتش شكايت كرد كه: جن ما را از خانه هاي آبادمان بيرون كرد (چه كنيم؟).

حضرت فرمود: ارتفاع سقف خانه هايتان را هفت ذراع قرار دهيد، و در اطراف خانه خود كبوتر نگهداري كنيد.

آن شخص گويد: ما دستور حضرت را انجام داديم و پس از آن چيزي كه آزارمان دهد نديديم.

490 / 3 - عن أبي بصير، عن أبي جعفر عليه السلام في أجوبته عن مسائل طاووس اليماني قال: فلم سمي الجن جنا؟

قال: لأنهم استجنوا فلم يروا. [4] .



[ صفحه 569]



ابوبصير گويد: طاووس يماني در ضمن سؤالاتي از امام باقر عليه السلام پرسيد: چرا به جن؛ جن گويند؟

حضرت فرمود: چون آنها پنهاني اند و ديده نمي شود.

491 / 4 - عن زرارة قال: سألت أباجعفر عليه السلام عن قول الله تعالي: (و أنه كان رجال من الانس يعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقا) [5] .

قال: كان الرجل ينطلق الي الكاهن الذي يوحي اليه الشيطان، فيقول: قل لشيطانك: فلان قد عاذ بك... [6] .

زراره گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد آيه ي شريفه اي كه مي فرمايد: «و اين كه مرداني از انس به مرداني از جن پناه مي بردند، و آنها سبب افزايش گمراهي و طغيانشان مي شدند» پرسيدم.

حضرت فرمود: مردي به كاهني - كه شيطان به او الهام مي كرد - مراجعه كرد و مي گفت: به شيطان خودت بگو: فلاني به تو پناه شده است...

492 / 5 - عن محمد بن مسلم، قال: قلت لأبي جعفر عليه السلام: جعلت فداك؛ لأي شي ءصارت الشمس أشد حرارة من القمر؟

فقال: ان الله خلق الشمس من نور النار و صفو الماء طبقا من هذا حتي اذا كان (صار) سبعة أطباق ألبسها لباسا من نار، فمن ثم صارت أشد حرارة من القمر.

قلت: جعلت فداك؛ و القمر؟

قال: ان الله تعالي ذكره خلق القمر من ضوء نور النار [7] ، و صفو الماء طبقا من هذا، و طبقا من هذا، حتي اذا كانت (صارت) سبعة أطباق ألبسها لباسا من الماء، فمن ثم صار القمر أبرد من الشمس. [8] .



[ صفحه 570]



محمد بن مسلم گويد: به امام باقر عليه السلام عرض كردم: قربانت گردم؛ چرا حرارت آفتاب بيشتر از حرارت ماه است؟

حضرت فرمود: همانا خداي آفتاب را از نور آتش و چكيده ي آب آفريد، يك طبقه از اين و يك طبقه از آن تا چون هفت طبقه شد لباسي آتشين در برش كرد، از اين جهت حرارتش شديدتر از ماه شد.

عرض كردم: قربانت گردم؛ (آفرينش) ماه چگونه بود؟

فرمود: خداي متعال مهتاب را از پرتو نور آتش و چكيده ي آب آفريد، يك طبقه از اين و يك طبقه از آن تا چون هفت طبقه شد، پس لباسي از آب به آن پوشانيد، از اين جهت ماه سردتر از خورشيد گشت.

493 / 6 - عن محمد بن مسلم أنه سأل أباجعفر عليه السلام عن ركود [9] الشمس.

فقال: يا محمد! ما أصغر جثتك و أعضل مسألتك! و انك لأهل للجواب: ان الشمس اذا طلعت جذبها سبعون ألف ملك بعد أن أخذ بكل شعاع (شعبة) منها خمسة آلاف من الملائكة من بين جاذب و دافع، حتي اذا بلغت الجو و جازت الكوة قلبها ملك النور ظهر البطن، فصار ما يلي الأرض الي السماء و بلغ شعاعها تخوم الأرض (العرش) فعند ذلك نادت الملائكة:

«سبحان الله، و لا اله الا الله و الحمد لله الذي لم يتخذ صاحبة و لا ولدا و لم يكن له شريك في الملك و لم يكن له ولي من الذل و كبره تكبيرا».

فقلت له: (فقال له): جعلت فداك؛ أحافظ علي هذا الكلام عند زوال الشمس؟

فقال: نعم؛ حافظ عليه، كما تحافظ علي عينك (عينيك)، فاذا زالت الشمس صارت الملائكة من ورائها يسبحون الله في ذلك الجو الي أن تغيب. [10] .

محمد بن مسلم گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد سكون و ثبات خورشيد پرسيدم. [11] .



[ صفحه 571]



حضرت فرمود: اي محمد! جثه ات چقدر كوچك! ولي سؤالت مشكل (يعني فهمش براي افراد عادي مشكل است)، در عين حال چون تو اهليت براي پاسخ را داري (اينك پاسخ مي دهم):

همانا هنگامي كه خورشيد طلوع مي كند هفتاد هزار فرشته آن را به جانب بالا مي كشند پس از آن كه هر شعاعش را پنج هزار فرشته عهده دار مي شوند، تا اين كه به وسط آسمان مي رسند و شعاع آن را از دريچه هاي جانب مشرق بيرون رود فرشته ي (مأمور) آن را بر نور مي گرداند، پس مابين زمين و آسمان قرار مي گيرد و شعاعش به ته زمين (عرش) مي رسد، در اين موقع است كه فرشتگان ندا مي دهند كه:

«پاك و منزه است خدا، و معبودي جز خدا نيست، و سپاس خدايي را كه صاحب و فرزندي ندارد و هرگز او را در ملك و پادشاهي شريكي نيست و براي او ولي و ياوري نيست كه دفع ذلت از او كند پس او را به بزرگي و عظمت بدان».

عرض كردم: قربانت گردم؛ آيا موقع زوال آفتاب به اين گفتار (نداي فرشتگان) محافظت نموده و بگويم؟

فرمود: آري؛ محافظت كن همچنان كه از دو چشمانت محافظت مي نمايي، هنگامي كه خورشيد رو به زوال شد فرشتگان از پشت سر آن را حركت مي دهند و خداي را در جو آسمان تا غروب تسبيح مي گويند.

494 / 7 - عن أبي بصير، قال: سألت أباجعفر عليه السلام عن الرياح الأربع: الشمال، و الجنوب، و الصبا، و الدبور، و قلت له: ان الناس يذكرون: أن الشمال من الجنة، و أن الجنوب من النار.

فقال: لله عزوجل جنودا من رياح يعذب بها من يشاء ممن عصاه، فلكل ريح منها ملك موكل بها، فاذا أراد الله عز ذكره أن يعذب قوما بنوع من العذاب أوحي الي الملك الموكل بذلك النوع من الريح التي يريد أن يعذبهم بها.

قال: فيأمرها الملك فتهيج كما يهيج الأسد المغضب.

و قال: و لكل ريح منهن اسم.

أما تسمع قوله عزوجل: (كذبت عاد فكيف كان عذابي و نذر - انا أرسلنا عليهم ريحا



[ صفحه 572]



صرصرا في يوم نحس مستمر). [12] .

و قال: (الريح العقيم) [13] .

و قال: (ريح فيها عذاب أليم) [14] .

و قال: (فأصابها اعصار فيه نار فاحترقت) [15] ، و ما ذكر من الرياح التي يعذب الله بها من عصاه.

و قال: و لله - عز ذكره - رياح رحمة لواقح و غير ذلك ينشرها بين يدي رحمته.

منها ما يهيج السحاب للمطر.

و منها رياح تحبس السحاب بين السماء و الأرض.

و رياح تعصر السحاب فتمطر باذن الله.

و منها رياح تفرق السحاب.

و منها رياح مما عدد الله (عد الله، خ) في الكتاب.

فأما الرياح الأربع: الشمال و الجنوب و الصبا و الدبور، فانما هي أسماء الملائكة الموكلين بها، فاذا أراد الله أن يهب شمالا أمر الملك الذي اسمه الشمال، فيهبط علي البيت الحرام، فقام علي الركن الشامي فضرب بجناحه فتفرقت ريح الشمال حيث يريد الله من البر و البحر.

فاذا أراد الله أن يبعث جنوبا أمر الملك الذي اسمه الجنوب، فهبط علي البيت الحرام، فقام علي الركن الشامي، فضرب بجناحه، فتفرقت ريح الجنوب في البر و البحر حيث يريد الله.

فاذا أراد الله أن يبعث الصبا أمر الملك الذي اسمه الصبا فهبط علي البيت الحرام، فقام علي الركن الشامي، فضرب بجناحه، فتفرقت ريح الصبا، حيث يريد الله عزوجل في البر و البحر.

و اذا أراد الله أن يبعث دبورا أمر الملك الذين اسمه الدبور، فهبط علي البيت الحرام، فقام علي الركن الشامي، فضرب بجناحيه، فتفرقت ريح الدبور حيث يريد الله من البر و البحر.

ثم قال أبوجعفر عليه السلام: أما تسمع لقوله: ريح الشمال و ريح الجنوب و ريح الصبا و ريح



[ صفحه 573]



الدبور، انما تضاف الي الملائكة الموكلين بها. [16] .

ابوبصير گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد (چگونگي و واقعيت) بادهاي چهارگانه ي: شمال، جنوب، صبا و دبور پرسيدم، و عرض كردم: مردم مي گويند، باد شمال از بهشت مي وزد، و باد جنوب از دوزخ.

فرمود: همانا براي خداي متعال لشكرياني از بادهاست كه هر كدام (از بندگاني كه از او) عصيان و نافرماني كنند با آن عذاب مي كند، و براي هر كدام از آن بادها نيز فرشته اي موكل است، پس زماني كه بخواهد قومي را با نوعي از عذاب خويش شكنجه كند به آن فرشته اي كه موكل آن نوع از باد است وحي مي فرمايد كه با آن نوع از بادي كه در اختيار دارد آنها را عذاب نمايد.

فرمود: پس فرشته به آن باد امر مي كند و آن هم مانند شير غضبناك به هيجان درمي آيد.

بعد حضرت فرمود: و هر يك از بادها اسم مخصوصي دارند.

مگر نشنيده اي قول خداي را كه مي فرمايد: «عاد (نيز پيامبر خود را) تكذيب نمودند، پس (ببينيد) عذاب و انذارهاي من چگونه بود؟! ما تندباد وحشتناك و سردي را در يك روز شوم مستمر بر آنان فرستاديم)» نشنيده اي؟

و فرمود: «تندبادي بي باران (بر آنان فرستاديم».

و فرمود: «تندبادي است (وحشتناك) كه عذاب دردناكي در آن است».

و فرمود: «گرد بادي (كوبنده) كه در آن آتش (سوزاني) است».

و همچنين از بادهايي كه خدا ذكر فرموده كه به وسيله ي آنها گناهكاران را عذاب مي كند.

حضرت فرمود: خداي متعال را بادهاي رحمتي است كه آبستن كننده است كه از رحمتش در همه جا منتشر مي كند، از جمله:

بادهايي كه ابرها را براي بارش باران جابجا و تحريك مي كنند.

بادهايي كه ابرها را ميان زمين و آسمان نگه مي دارند.



[ صفحه 574]



و بادهايي كه ابرها را تحت فشار قرار مي دهند تا به اذن خدا باران ببارد.

و بادهايي كه ابرها را پراكنده مي سازند.

و بادهايي كه خداوند متعال در قرآن نام برده است.

پس بادهاي چهارگانه: شمال، جنوب، صبا و دبور، اين چهار نام، نامهاي فرشتگاني است كه موكل اينها هستند.

هنگامي كه خدا بخواهد باد شمال بوزد به فرشته اي كه نامش شمال است دستور مي دهد كه او به بيت الحرام فرود آيد و در ركن شامي بايستد و بال خود را بهم زند، در نتيجه باد شمال به هر كجا - از خشكي و دريا - كه خدا بخواهد، مي وزد.

و هنگامي كه خدا بخواهد باد جنوب بوزد، به فرشته اي كه نامش جنوب است دستور مي دهد كه او به بيت الحرام فرود آيد و در ركن شامي بايستد، و بال خود را بهم زند و باد جنوب در هر جا كه خدا بخواهد - خشكي و دريا - مي وزد.

و هنگامي كه خدا بخواهد باد صبا بوزد، به فرشته اي كه نامش صبا است دستور مي دهد كه او به بيت الحرام فرود آيد، و در ركن شامي بايستد و دو بال خود را بهم زند و باد صبا در هر كجا كه خدا بخواهد - خشكي و دريا - مي وزد.

و هنگامي كه خدا بخواهد باد دبور بوزد، به فرشته اي كه نامش دبور است دستور مي دهد كه او به بيت الحرام فرود آيد و در ركن شامي بايستد و دو بال خود را بهم زند و باد دبور در هر كجا كه خدا بخواهد - خشكي و دريا - مي وزد.

آنگاه امام باقر عليه السلام فرمود: آيا نشنيدي كه مي گويند: باد شمال، باد جنوب، باد صبا و باد دبور، و در همه ي آنها باد را به نام فرشته اي كه بدان موكل است، نسبت مي دهند.


پاورقي

[1] الفيل: 3 و 4.

[2] بحارالأنوار: ج 15 ص 159 ح 89، عن الكافي.

[3] بحارالأنوار: ج 63 ص 74 ح 26، عن المكارم: ج 1 ص 146.

[4] بحارالأنوار: ج 63 ص 95 ح 55، عن التفسير المنسوب الي الامام العسكري عليه السلام: ص 194.

[5] الجن: 6.

[6] بحارالأنوار: ج 63 ص 98 ح 61، عن تفسير القمي: ص 669.

[7] من نور النار، خ ل.

[8] بحارالأنوار: ج 58 ص 155 ح 5، عن روضة الكافي، ص 241.

[9] الركود: السكون و الثبات.

[10] بحارالأنوار: ج 58 ص 167 ح 28، عن من لا يحضره الفقيه: 60.

[11] گفتني است كه همان طور كه از صدر حديث معلوم است، اين حديث از احاديث مشكله اي است كه علامه ي مجلسي رحمه الله در ذيلش بيانات وافي و كافي ايراد فرموده كه لازم است طالبين بدانجا مراجعه فرمايند.

[12] القمر: 18 و 19.

[13] الذاريات: 41.

[14] الأحقاف: 24.

[15] البقرة: 266.

[16] بحارالأنوار: ج 60 ص 12 ص 16، عن الكافي: ج 8 ص 92.