بازگشت

معدن علم




از قدومي ز نور آكنده

شد جهان لؤلؤي درخشنده



مرحبا گوي او زمين و زمان

بر لبان ملك گل خنده



[ صفحه 447]



عرشيان فرش راه او گشتند

به به از اين قدوم فرخنده



باقر آمد همان كه نور خدا

از رخ ماه اوست تابنده



باقر آمد همان كه علم نبي

را نباشد جز او شكافنده



معدن علم و نزد او يك سان

هست ماضي و حال آينده



باقر آمد همان كه بر در او

جن و انس و ملك بود بنده



باقر آمد همان كه مذهب حق

از احاديث اوست پاينده



هر كه را بهره اي ز علمي هست

ميوه از باغ علم او كنده



باب جود و عنايتش باز است

چشمه لطف اوست جوشنده



او بود مظهر عنايت حق

خواهد او را كه اوست خواهنده



هر دم از حق بخواه تا كه كند

مهر او در دلت فزاينده



سيد محمد تقي ساداتيه