بازگشت

سرچشمه آه




اي ز تو شرع نبي را رونق

مكتب آل علي را رونق



اي شكافنده ي درياي علوم

ابر بارنده ي صحراي علوم



مظهر علم خدا هستي تو

خامس آل عبا هستي تو



جابر آورده براي تو پيام

از نبي بر تو درود است و سلام



اين جهان قدر تو نشناخت دريغ

بهر تو تيغ ستم آخت دريغ



اي به مظلومي تو چرخ گواه

قبر ويران تو سرچشمه ي آه



وارث رنج و غم فاطمه اي

خفته اندر حرم فاطمه اي



تو كه چون فاطمه مظلوم شدي

با دلي سوخته مسموم شدي



من ندانم كه از اين زهر جفا

سوختي يا زغم كرب و بلا؟



طفل بودي كه در آن دشت بلا

ديدي افزون زهزاران غمها



[ صفحه 449]



همچو شمعي زجفا آب شدي

از غم كرب و بلا آب شدي



العطش ها نرود از يادت

حال بابا نرود از يادت



كي روي سلسله از خاطر تو

پاي پر آبله از خاطر تو



سيد محمد تقي ساداتيه