بازگشت

كربلاي مدينه




پيكرش مسموم از زهر جفا گرديده بود

طاير جانش دگر از تن رها گرديده بود



بر سر بازار غم از اشك چشم و سوز جان

در مدينه پرچم ماتم بپا گرديده بود



حضرت باقر ز پا افتاده در گلزار غم

قامت سرو گلش صادق دو تا گرديده بود



هفتم ذيحجه شد تكرار عاشورا مگر

كز عزاي او مدينه كربلا گرديده بود



اين كه مي آيد ز خاكش بوي غربت در بقيع

همسفر با كاروان نينوا گرديده بود



گشت پنهان آفتاب فاطمه در ابر خاك

عالم از هجران او ظلمت سرا گرديده بود



ياسر از داغ جگر سوز امام پنجمين

خون روان از ديده اهل ولا گرديده



محمود تاري ياسر