بازگشت

خودم ديدم




من آن پروانه عشقم كه بي بال و پرم كردند

چو شمع از آتش زهر ستم خاكسترم كردند



من آن گنجينه علمم كه بعدازظهر عاشورا

كبود از تازيانه همچو مادر پيكرم كردند



به جرم آن كه فرزند علي و فاطمه هستم

به جاي آب خوناب جگر در ساغرم كردند



[ صفحه 450]



من آن يادآور خونين قيام كربلا بودم

كه در دشت شهادت با پدر همسنگرم كردند



كنار نهر علقم قطعه قطعه پيكري ديدم

كه جاي اشك خون جاري ز چشمان ترم كردند



جهان در پيش چشمم تيره و تاريك شد آن دم

كه با تير سه شعبه بي علي اصغرم كردند



خودم ديدم به روي ني سر فرزند زهرا را

از اين ماتم به صبر و استقامت باورم كردند



خودم ديدم نمازش را نشسته عمه مي خواند

كه زنده ياد آن پهلو شكسته مادرم كردند



حسن ژوليده