بازگشت

دشمني با باقر آل محمد


امام باقر عليه السلام و فرزندش امام صادق عليه السلام را به اجبار از مدينه به شام آوردند. هشام در كاخ مخصوص خود به درباريان گفت محمد بن علي (امام باقر عليه السلام) را نزد من مي آورند وقتي كه ديديد من او را سرزنش كردم گوش فرادهيد، همين كه سكوت كردم شما يكي يكي پشت سرهم او را سرزنش نماييد. به دستور هشام سه روز حضرت را پشت كاخ نگه داشتند سپس به او اجازه ي ورود داده شد. هنگامي كه آن حضرت به كاخ هشام وارد گرديد با دست به همگان اشاره كرد و فرمود: السلام عليكم، به اين ترتيب همگان را مشغول سلام خود نمودند و سپس بي آن كه مانند سايرين اجازه بگيرد، نشست. خشم و كينه ي هشام نسبت به امام پنجم عليه السلام بيش تر شد و اين سخنان ركيك و سرزنش آميز را به آن



[ صفحه 261]



حضرت گفت: اي محمد بن علي هميشه مردي از ميان شما خاندان موجب اختلاف بين مسلمانان مي شود و آن ها را به سوي خود دعوت مي كند و مردم از روي بي خردي و دانش كم گمان مي برند كه او امام و رهبر است، آن گاه ساكت شد. به دنبال او (طبق توطئه قبل) هر كدام از درباريان با گفتار جسورانه خود آن بزرگوار را سرزنش نمودند و سپس خاموش گشتند. امام باقر عليه السلام در اين هنگام برخاست و فرمود: اي مردم به كجا مي رويد شيطان مي خواهد شما را به تفرقه و دشمني بيندازد (با اين سخن هشام را شيطان خواند) خداوند به وسيله ما گذشتگان شما را هدايت كرد، آينده شما نيز به وسيله ما ختم مي گردد، اگر شما داراي سلطنتي عاريه اي و زود رس و زودگذر هستيد ما حاكميتي دير رس ولي جاودانه داريم كه بعد از آن، سلطنتي نباشد زيرا سرانجام خوش و نيك از آن ماست و خداوند مي فرمايد: و العاقبة للمتقين [1] .

سپس هشام دستور داد امام باقر عليه السلام را به زندان افكندند. پس از چند روز زندانبان به هشام گزارش داد كه تبليغات محمد بن علي (امام باقر عليه السلام) در زندان موجب نگراني سقوط حكومت تو توسط مردم شام شد. هشام چاره اي جز برگرداندن امام باقر عليه السلام به مدينه نديد [2] .


پاورقي

[1] قصص 28 / 83.

[2] اصول كافي، ج 1، ص 471.