بازگشت

احتجاجات حضرت باقر با هشام


در سال 106 هجري كه هشام به عزم حج به مكه رفت و گروهي از شاميان ملازم ركاب او بودند روزي پس از اداء مناسك حج در مسجد الحرام به دست غلامش تكيه كرد ديد حضرت محمد بن علي بن الحسين عليه السلام در مسجد جلوس فرمود و اطراف او را گروهي انبوه از مسلمين گرفته اند و پرسش ها و پاسخ ها مي شود و مردم نسبت به او با كمال ادب و خضوع مانند غلام نسبت به مولا رفتار مي كنند.

هشام از سالم پرسيد اين كيست گفت ابوجعفر محمد بن علي الحسين است كه مردم فريفته او هستند هشام گفت برو بگو مردم در روز قيامت چه مي خورند و چه مي آشامند تا نوبت حساب آنها برسد آن روزي كه پنجاه هزار است در اين مدت كه بهشت يا جهنم بروند چه خواهند كرد و چه خواهند خورد.

سالم آمد در صف مردم ايستاد و سئوال خود را گفت.

حضرت ابي جعفر عليه السلام به او فرمود يحشر الناس علي مثل قرض النقي فرضة البر النفي فيها انهار مفجره يأكلون و يشربون حتي يفرغ من الحساب.

فرمود آن روز مردم از نان حواريون كه آب گوارا در آن است مي خورند و مي آشامند تا از حساب فراغت يابند سالم برگشت به هشام سخن بازگفت هشام انديشيد كه شايد بر ابوجعفر غالب شود گفت برو سئوال كن در آن غوغا و هول هيبت چگونه ميل به خوراك پيدا مي كنند سالم بازآمد پرسيد.

حضرت فرمود: في النار اشغل و لم يشغلوا عن ان قالوا افيضوا علينا من الماء او مما رزقكم الله.

اشتغال اهل آتش از آتش بيشتر است از اشتغال اهل محشر به هول و هيبت حساب و حال آنكه در جهنم به فكر خوردن و آشاميدن مي افتند و مي گويند به ما دهيد از آن آبي كه روزي شده

هشام با اين پاسخ خموش شد [1] .

ابوحمزه ثمالي مي گويد در يك سفر حج امام محمد باقر عليه السلام به مكه آمد هشام و اطرافيان و حزب اموي هم آمده بودند و مردم مسلمان پيرامون امام پنجم جمع شده ازدحام و احترامي مي كردند هشام آتش حسد كانون قلبش را فراگرفت.



[ صفحه 183]





آن كسي كش مثل خود پنداشتي

زان سبب با او حسد برداشتي



چون مقدر شد بزرگي رسول

پس حسد نايد كسي را از قبول



هشام يكي از هواخواهان خود را كه مردي فاضل و دانشمند بود به نام نافع فرستاد تا از ابوجعفر مسائلي بپرسد شايد نتواند پاسخ گويد و موجب خفت او گردد. نافع آمد حضور حضرت باقر عرض كرد از تو مسائلي مي پرسم كه نمي تواند جواب گويد مگر نبي مرسل يا وصي او امام فرمود هر چه دلت خواست بپرس نافع پرسيد ميان عيسي و محمد چه مدت فاصله بود.

امام فرمود به گفته تو يا به نظر ما - گفت هر دو را بفرما - فرمود به زعم شما 600 سال به عقيده ما 500 سال.

نافع پرسيد در آيه كريمه و اسئل من ارسلنا من قبلك من رسلنا اجعلنا آلهة يعبدون پيغمبر از چه كسي سئوال كرد در زمان او كه پيغمبري نبود حضرت ابوجعفر اين آيه را تلاوت فرمود سبحان الذي اسري بعبده ليلا من المسجد الحرام الي المسجد الاقصي الذي باركنا حوله لنريه من آياتنا عجبا يعني اين پرسش و پاسخ در آسمان به عمل آمد و از لوح محفوظ سئوال مي شد.

حافظ ابونعيم از پيغمبر صلي الله عليه و آله وسلم روايت كرده كه پروردگار انبيا را در آسمان جمع كرده فاوحي الله الي رسلهم يا محمد بماذا بعثتم قالوا بعثنا علي شهادة ان لااله الا الله و علي الاقرار بنبوتك و الولاية لعلي بن ابيطالب.

نافع پرسيد اخبرني عن الله متي كان قال ويلك متي لم يكن حتي اخبرك متي كان سبحان لم يزل و لا يزال فردا صمدا لم يتخذ صاحبة ولا ولدا گفت خدا كي بود فرمود واي بر تو او كي نبود منزه است آن آفريننده كه هيچ وقت زائل نشده و نمي شود او يك فردي تنها بي نظير است كه مصاحب و مولودي ندارد - او منزه است از اين انديشه هاي خام نافع سئوالاتي بسيار كرد كه در كتب احتجاج مضبوط است در پايان گفت انت و الله اعلم الناس حقاحقا [2] .

روايت مي كنند كه علاء بن عمرو بن عبيد وارد شد بر امام باقر عليه السلام تا آن حضرت را از سئوالات خود امتحان كند پرسيد:

معني در اين آيه «اولم ير الذين كفروا ان السموات و الارض كانتارتقا فقتقناهما» معني رتق و فتق چيست.



[ صفحه 184]



فقال ابوجعفر (ع) كانت السماء رتقا لا تنزل المطرو كانت الارض رتقا لا تخرج النبات [3] .

فرمود آسمان در حالي كه باران نبارد در رتق است و زمين در حالي كه نبات نرويد و خداوند آسمان را به نزول باران و زمين را به روئيدن نبات فتق فرمود اين عمر ساكت شد و هر چه سئوال نمود جواب مقنعي شنيد شرمنده و در عين حال فريفته شده بازگشت.


پاورقي

[1] احتجاج طبرسي ص 176 - بحارالانوار ص ج 11 - ناسخ ص 501 ج اول حضرت باقر (ع).

[2] احتجاج طبرسي - بحارالانوار مجلسي ص ج 12.

[3] فصول المهمه ص 196.