بازگشت

بداء در نظر اماميه


بسم الله الرحمن الرحيم

ان الله لا يخفي عليه شي ء في الارض و لا في السماء

هو الذي يصوركم في الارحام كيف يشاء

سوره 3 آيه 4 قرآن مجيد

خالق عالميان به آنچه در زمين و آسمان است عالم و آگاه است هيچ چيز بر او مخفي نيست افراد بشر را به هر صورت كه اراده كند در رحم مادر تصوير نموده و هر طور بخواهد نقش بندي مي نمايد - اين قدرت آفرينش و نقش صور مخصوص او مي باشد و هيچ كس قادر بر خلق چنين صوري نيست.

در ذيل اين تفسير در كافي از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت مي كند كه فرمود [1] قال ان الله تبارك و تعالي اذا اراد ان يخلق النطفة التي هي مما اخذ عليه الميثاق من صلب آدم او ما بيدوله فيه و يجعلها في الرحم حرك الرجل للجماع و اوحي الي الرحم ان افتحي بابك حتي يلج فيك خلقي و قضائي النافذ و قدري فتفتح الرحم بابها فتصل النطفة الي الرحم فتردد فيها اربعين يوما ثم تصير فيها علقة اربعين يوما ثم تصير لحما تجري فيه عروق مشبكة ثم يبعث الله ملكين خلاقين يخلقان في الارحام ما يشاء يقتحمان في بطن المرئة من فم المرئه فيصلان الي الرحم و فيها الروح القديمة المنقولة من اصلاب الرجال و ارحام النساء فينفخان فيها روح الحيوة و البقاء و يشقان له السمع و البصر و جميع الجوارح و جميع ما في البطن باذن الله تعالي ثم يوحي الله الي الملكين اكتبا عليه قضائي و قدري و نافذ امري و اشترطا لي البداء فيما تكتبان فيقولان يا رب ما نكتب قال فيوحي الله عزوجل اليهما ان ارفعا رؤسكما الي رأس امه فيرفعان رؤسهما فاذا اللوح يقرع جبهة امه فينظران فيه فيجدان في اللوح صورته و زينته و اجله فيكتبان و ميثاقه شقيا او سعيدا



[ صفحه 187]



و جميع شأنه - قال (ع) فيملي احدهما علي صاحبه جميع ما في اللوح و يشترطان فيه البداء فيما يكتبان ثم يختمان الكتاب و يجعلانه بين عينه ثم يقيمانه قائما في بطن امه قال فربما عتا فانقلب و لا يكون ذلك الا في كل عات او مارد و اذا بلغ او ان خروج الولد تاما او غير تام اوحي الله تعالي الي الرحم ان افتحي بابك حتي يخرج الي ارضي و ينفذ فيه امري فقد بلغ او ان خروجه قال فتفتح الرحم باب الولد فبعث الله عزوجل اليه ملكا يقال له زاجر فيزجره فيفرغ منها الولد فينقلب فيصير رجلاه فوق رأسه في اسفل البطن ليسهل الله علي المرأة و علي الولد الخروج قال فاذا احتبس زجرة اخري فيفرغ منها فيسقط الولد الي الارض باكيا فزعا من الزجره.

ترجمه حديث قريب به اين مضمون است - مي فرمايد پروردگار تبارك و تعالي اراده مي كند نطفه ي كه از صلب آدم اول ميثاق از او گرفته و در وضع ساختمان و اوضاع حياتي و زندگي او بداني حاصل شده بوجود آورد و سلسله وجود را يكي پس از ديگري بهم متصل فرمايد مرد را تحريك مي كند تا مبادرت به مباشرت با زن كرده و از راه شهوت به مقتضاي احتياج فطرت نطفه را از صلب پدر در رحم مادر قرار دهد - آنگاه امر مي كند كه رحم خود را براي قبول عمل لقاح گشاده دهن حاضر و آماده سازد تا مخلوق الهي كه قضاي مبرم و قدر محتوم به آن تعلق گرفته از مرد به رحم زن منتقل مي شود - نطفه كه عبارت از تخم هاي لقاح شده باشد از مجراي آلت به قعر رحم مي رسد مدت چهل روز كه زمان آبياري تخم است در داخل رحم به حال حركت و نشو و نما و شناوري است تا سر از تخم دان بيرون آورد پس از آن مدت چهل روز به حال علقه و چهل روز ديگر به حال مضغه سپس تبديل به گوشتي مي شود كه رشته هاي عرق مشبك و پيچاپيچ داراي الياف و تار و پود در آن جاريست تا اينجا ماده لقاح شده داراي يك نوع حيات و زندگي نباتي است - پس از آن دو فرشته كه كار آنها دميدن روح حيواني و انساني است از طرف بالاي رحم كه مهبط حيات بالاتر از حيات نباتي است در فضاي رحم كه محل بذر افكندن و دوره ي حيات نباتي است مشغول انجام عمل احياء بالاتر شده يعني حالت نباتي را تبديل به حالت حيواني مي كنند - يعني روح زندگي كه در اصلاب آباء است به ارحام امهات انتقال داده و روح حيات در آن مي دمند و تدريجا گوش و چشم و تمام آنچه كه در ظلمتكده ي بطن براي جنين لازم است با جوارح و اعضاء به اذن پروردگار مي سازند.

پس از فراغت از اين ساختمان تكويني به دو فرشته مزبور وحي مي رسد كه سرنوشت



[ صفحه 188]



جنين و قضاء و قدر او را بر پيشاني آن ساختمان كه جاي لوح سرنوشت اوست مي نويسند و بداء الهي را شرط مقدرات او مي نمايند.

اينجا هر طور نسبت به زندگي مادي و معنوي او اراده فرمايد براي احدي اختيار و تدبيري باقي نمي گذارد زيرا اقضاء و قدر بداء و سرنوشت از حيطه علم فرشتگان بيرون و از علومي است كه مخصوص ديوان محاسبات پروردگار منان جل و علا مي باشد.

و از اين جهت چون امر مي شود سرنوشت او را بنويسيد - مي پرسند پروردگار را چه بنويسيم خداوند عزوجل به آن ملك وحي تشريع مي فرمايد كه به سر مادر جنين كه مركز تمام ملكات و حيثيات حياتي خود و اولاد است نظر بيفكنيد پس از آن بلوح مخصوصي كه سرنوشت قضا و قدر طفل در آن است نگاه كنيد و در آن لوح صورت و اجل و عهد و پيمان و سعادت و شقاوت و تمام شئون حياتي بچه را مشاهده مي كنيد همان را در لوح پيشانيش بنويسيد يكي از دو ملك مطالب لوح مشحون سرنوشت را براي رفيقش املاء مي كند ديگري تمامي آنرا مي نويسد - سپس نوشته را محتوم و هر كرده ميان دو چشم طفل كه مركز قواي باطني و ظاهري و مجمع دو نور حياتي است قرار مي دهند - پس از ختم نقش و صور جسمي و معنوي و تكميل ساختمان حياتي كودك و تقويت استعداد مراحل طولي زندگي او را در شكم مادر برمي انگيزند و برمي خيزانند تا داراي استعداد و حيات مستقيم شود.

بسا اوقات در عين حال امر به چنين استقامتي كه خط مشي تكويني الهي است طفل از همان آغاز به ملاحظه ي ساختمان اختياري عاقبت خود سرپيچي مي نمايد و به جاي اطاعت نافرماني مي كند اين سرپيچي نتيجه ي سوء اختيار آتيه طفل يا وراثت آبائي و اجدادي اوست و مانند اثر بدي كه در تخم باشد به ظهور مي پيوندد و خداوند موقع خروج طفل به رحم وحي تكويني مي فرمايد كه باب خود را مفتوح كند تا مخلوق تازه قدم به زمين گذارده و امر الهي بر طبق نقشه سرنوشت خود جريان و نفوذ يابد - رحم راه بچه را گشاده آنگاه فرشته زاجر براي راندن بچه از ظلمتكده مأنوس خود مبعوث مي شود كه او را به دنيا براند فرشته زاجر نهيبي به كودك مي زند كه او به فزع مي افتد و زير و رو مي شود يعني سر او پائين آمده پايش بالا مي رود سپس نهيب ديگري بزند تا بر خاك سجده افتد و چون به دنيا آمد اثر فزع و گريه ي او كه از نهيب فرشته پديد آمده هنوز ادامه دارد.



[ صفحه 189]




پاورقي

[1] اين روايت در كافي است «تفسير صافي ص 84«في الفقيه عن الصادق (ع) نظير اين است.