بازگشت

علل انقراض بني اميه


در جلد اول شمه اي از تاريخ بني اميه را نوشتيم و اينك به مناسبت انقراض بني

اميه و تحويل زمامداري به دولت بني عباس علل اين سقوط و اضمحلال را بيان مي كنيم. بني اميه حزبي بودند كه در نظر ما دست اجنبي آنها را تحريك مي كرد تا بر خلاف دين اسلام قيام كنند. چون نصاري اسلام را بزرگترين سد راه موفقيت خود شناختند با يهود همدست شدند و هر چه بيشتر جنگيدند كمتر موفق شدند و چون قدرت روم شرقي در شام بود و با اروپا بواسطه پرت سعيد ارتباط نزديك داشتند فعاليت خود را در سوريه از دست ندادند با آنكه اين كشور به دست مسلمين افتاد روميهائي كه اسير شده بودند و ظاهرا بدين اسلام گرويده بودند در پنهاني تحريك مي كردند تا اجراي احكام اسلام را متوقف سازند [1] .

در ميان عرب كه روميها را مي خريدند و طبق سنن جاهليت حكم پسر پيدا مي كردند و تبني و پسرخواندگي مانند فرزند ارث مي برد و از مزاياي خانوادگي مانند پسر استفاده مي كرد اميه غلام عبدشمس از اين مزايا استفاده كرد و به نام پسر خود را در يك طرف از دودمان عبدمناف قرار داده و هر يك از اولاد با هر يك از اولاد اربابان و ولي نعمتان آنها مخالفت شديد مي كردند رسما خصومت و دشمني خود را بروز مي دادند تاريخ اسلام خصوصا دو اوين شعراي عرب از اين مناقشات بين اميه و هاشم و دودمان او پر است. چون دوران حكومت به اسلام رسيد و معاويه كه از نوابغ مردم و نژادا رومي و تربيتا عربي بود و جدا مخالفت خود را مردي كه مورد اتفاق كليه عرب و عجم يعني اميرالمؤمنين علي عليه السلام بود بروز داد و به جنگها پرداخت و پس از سلطه بر مسلمين بيدادگري او و حزب اموي سرتاسر كشورهاي اسلامي را فروگرفته - و ظلم آنها بر تمام مردم به مقتضاي طبيعت ناپاك آن شجره خبيثه ادامه داشت كسي نبود كه از بيدادگري معاويه در امان باشد مگر افراد حزب اموي و حتي در جلسات سري و علني يزيد با آنكه پدرش وصيت كرده بود متعرض حسين بن علي عليه السلام نشود نمايندگان روم غربي و دست تحريك اجانب يزيد را بر كشتن حسين بن علي عليه السلام تشويق و



[ صفحه 214]



تأييد مي كرد تا واقعه كربلا رخ داد و آن خون پاك توانست اين اسرار را رو اندازد و خبث طينت شجره ملعونه را بر مردم آشكار نمايد بنابراين با استنباطي كه اين بنده از تاريخ كرده قتل حضرت علي و مسموم ساختن امام حسن مجتبي سبط اكبر و زهر خواستن معاويه از نصاري و شهادت حسين بن علي عليه السلام همه با تحريك اجانب بود كه دشمن اسلام بودند و ائمه هدي عليهم السلام را مانع انجام مقاصد خود در جهان بشري مي دانستند و آن پيشرفتي كه اسلام كرده بود پشت كليساها و كنيسه ها را لرزانده بر بقا و مليت خود بيمناك شدند و لذا در مقام انتقام برآمده و به هر نحو ميسر مي شد سدهاي آهنيني در پيش پاي مسلمين مي انداختند و اين خصومت و دشمني ادامه داشت تا با جنگهاي صليبي مسلمين را از پاي درآوردند و بر دنيا سلطه يافتند و كتب مختلفي بر رد قرآن نوشتند و به ائمه اطهار عليهم صلوات الله اجمعين تهمت ها زدند و پيروان حقيقي آنها را كه فرقه اماميه و شيعه اثني عشريه بودند بافتراها و تهمت ها و نسبت هاي ناروا منفور ملل ساخته و آتش اختلاف و نفاق را بين مسلمين دامن زدند تا قرون اخيره كه جنبش علمي جهان پيش آمد اين حربه كهنه و فرسوده شد علم و دانش اوصياء پيغمبر خاتم صلي الله عليه و آله وسلم مانند خورشيد روز افزون شد رشد علمي و رقاء اجتماعي و تقدم و تفوق فرقه شيعه در ابتكار رشته هاي علمي و تأليف و تصنيف كتب ظاهر و ثابت گرديد و حربه آنها عوض شد با تبليغ (فرق تسد) امپراطوري اسلام را در قرن هشتم و امپراطوري عثماني را در قرن سيزدهم مضمحل كردند و ميان ملل اسلام به عنوان افتراق خون و نژاد و مذهب و مليت تفرقه انداخته اموال و علوم و خزانه كتب و صنايع و فنون آنها را گرفته و بر عرض و ناموس آنها حكومت كردند مانند حكومت يك دولت مستبد با بندگان و بردگان روم و زنگبار. باري بني اميه كه از سرچشمه دوم شرقي سياست مي گرفتند با اختلاف بين خودشان و ضعف قواي مركزي كه منشاء همه موفقيت هاي آنها بود - رو به ضعف نهادند و از فشار ظلم و ستمي كه بر مردم مي كردند و عيش و عشرت شهوات و افراط در جنايات اجتماعي محكوم به زوال و فنا گرديدند - بيدادگري آنها چنان در دل مردم نقش بسته بود كه هيچ گاه از خاطرها محو نمي شد همان اندازه كه ملكات فاضله ائمه هدي در تقوي و پارسائي منطبق با حقيقت و محبوبيت جامعه بود رذائل اخلاقي و ستمكاري بني اميه موجب نفرت عمومي و انزجار كليه مسلمين گرديد و حتي هر كس هم مي شنيد به آنها لعن و طعن مي كرد. دولتي كه برنامه آن خدعه و مكر و تزوير و تدلس و ظلم و ستم بود و براي رسيدن



[ صفحه 215]



به مقام و منصب از هيچ جنايتي خودداري نمي كرد قهرا پس از مدتي محكوم به زوال و اضمحلال گرديد زيرا:



لطف حق با ما مداراها كند

چون كه از حد بگذرد رسوا كند




پاورقي

[1] جلد اول از ص تا ص.