بازگشت

جابر در خانه ي امام سجاد


در زمان امامت امام باقر برخي از اصحاب پيامبر هنوز زنده بودند و روايات امامت او را كه از رسول الله شنيده بودند در سينه داشتند. يكي از آنها جابر بن عبدالله انصاري بود. ابوبكر شباني گويد: ما در محضر علي بن حسين بوديم و پسرش در كنارش نشسته بود. ناگهان جابر بن عبدالله انصاري وارد شد و به امام سلام كرد. سپس دست امام باقر را گرفت و به جاي خلوت برد و به او گفت: رسول الله (ص) به من گفته است: اني سأدرك رجلا من اهل بيته يقال له محمد بن علي يكني اباجعفر (ع) فاذا ادركته فاقرئه من السلام. راوي گويد: جابر رفت و ابوجعفر (امام باقر) برگشت. باز در كنار پدرش علي بن حسين و برادرش نشست و چون نماز مغرب را خواند علي بن حسين به ابوجعفر (ع) فرمود: جابر به تو چه گفت؟ جواب داد: اوگفت كه رسول خدا (ص) فرموده: تو مردي را از اهل بيت من كه نامش محمد بن علي و كنيه اش ابوجعفر است درك مي كني. سلام مرا به او برسان. پدرش به او فرمود: پسر جانم! امتياز و شرافتي را كه خدا توسط پيغمبرش و در ميان اهل بيتش تنها به تو داده بر تو گوارا باد! برادرانت را از اين مطلب آگاه نكن. مبادا درباره ي تو مكري انديشند چنان كه برادران يوسف بر ضد او انديشيدند. [1] .

ابان بن تغلب از امام صادق (ع) نقل مي كند: جابر بن عبدالله انصاري آخرين صحابي از اصحاب پيامبر بود كه زنده مانده بود و او مردي بود كه تنها به ما اهل بيت توجه داشت. در مسجد پيامبر مي نشست و عمامه ي سياهي دور سر مي بست و فرياد مي زد: يا باقر العلوم! يا باقر العلوم! اهل مدينه مي گفتند جابر هذيان مي گويد. مي گفت: نه به خدا من هذيان نمي گويم، بلكه من از پيامبر (ص) شنيدم كه مي فرمود: تو مردي از خانواده ي مرا درك مي كني كه هم نام و هم شمايل من است؛ او علم را مي شكافد و توضيح و تشريح مي كند.اين است سبب آنچه مي گويم.



[ صفحه 183]




پاورقي

[1] همان، حديث 4.