بازگشت

امام باقر در زندان هشام


هشام دستور داد حضرت را به زندان بردند. چون امام وارد زندان شد با زندانيان سخن گفت. همه ي آنها از جان و دل سخنش را مي شنيدند. زندانبان نزد هشام آمد و گفت: يا اميرالمؤمنين! من از اهل شام بر تو هراسانم و مي ترسم تو را از اين مقام بركنار كنند. سپس ماجرا را به او گفت.



[ صفحه 186]



هشام دستور داد آن حضرت و يارانش را سوار استر كرده به مدينه برگردانند و دستور داد در بين راه بازارها را به روي او ببندند و از خوراك و آشاميدني جلوگيري كنند. منظور هشام توهين به امام و تحقير ايشان بود. سه روز راه رفتند و هيچ گونه خوراك و آشاميدني به دست نياوردند تا آنكه به شهر مدين رسيدند. مردم دروازه ها را به روي آنان بستند. همراهان حضرت از گرسنگي و تشنگي به شكايت نزد امام آمدند.