بازگشت

بروز افكار و عقايد باطل در عصر امام باقر


عقايد باطل زيادي در عصر امام باقر در ميان مسلمانان بروز كرده بود و متكلمين طبق آراي خود آيات قرآن را به نفع خويش تفسير مي كردند. جمعي به نام جبريون آياتي را بر مرام خود تفسير مي كردند و گروهي به نام مفوضه آيات ديگري را بر عقيده ي خود شاهد مي آوردند. دو فرقه ي جبري و مفوضه دو مكتب نيمه رسمي و در جامعه فعال بودند. فرقه ي سوم كه خطرش از آنها كمتر نبود بلكه بيشتر هم بود فرقه ي علوي ها بود. محبت اهل بيت را اساس تشيع قرار مي دادند و محبت علي و گريه بر مصائب امام حسين و يا اهل بيت را بدون اطاعت از آنان و عبادت خدا موجب سعادت و نجات مي دانستند. البته در عصر ما هم جمعي به اين بيماري گرفتارند و با «دام» محبت و گريه، افراد ساده لوح و عوام را فريب مي دهند.

جبري ها با آيه 36 سوره ي نحل مردم را گمراه مي كردند: «فمنهم من هدي الله و منهم من حقت عليه الضلالة»؛ از امت ها كساني بودند كه خدايشان هدايت كرد و گروهي از آنان گمراهيشان محقق شد.

مفوضه با آيه 28 سوره تكوير «لمن شاء منكم ان يستقيم»، اين قرآن يادآوري است براي كسي كه مي خواهد راه مستقيم پي گيرد، و با امثال اين آيات، عوام را فريب مي دادند.

امام باقر براي نجات دادن مسلمانان و شيعيان از اين ورطه ي هلاكت و گمراهي آيات قرآني را بر وجه صحيح آنها تفسير و تفهيم نمود و آنها را از كج فهمي آيات نجات داد و توضيح داد كه خداوند مهربان تر از آن است كه بندگان خود را به گناه مجبور سازد و سپس آنها را به سبب آن گناه عذاب كند و نيز خداوند قدرتمندتر از آن است كه كاري را بخواهد و انجام نشود. يعني كار را به بندگان تفويض كند و نتواند جلوش را بگيرد. [1] سپس از حضرتش پرسيدند: هل بين الجبر و القدر منزلة ثالثة؟ قال نعم اوسع من بين السماء و الارض؛ آيا در ميان جبر و اختيار مرتبه ي سومي هم وجود دارد؟ فرمود: آري وسيع تر از فاصله ي ميان زمين و آسمان. [2] .

امام باقر جبر مطلق و تفويض مطلق را نفي مي كند و بين آنها نظريه ي سومي را در نظر مي گيرد. يعني در بين آن دو، روش سومي است كه انسان نه اختيار مطلق دارد و نه مسلوب الاختيار است و حول و قوه از خداست. اراده و اختيار، گرايش مخلوق به يكي از طرفين است كه آيت الله خويي در درس خارج اصول تشبيه مي كردند به آنكه كسي كه فلج شده قادر به حركت نيست و با قوه ي برق به حركت مي آيد و كارها را انجام مي دهد و هر وقت دكتر نيروي برق را قطع كند نمي تواند حركت كند. پس نقش دكتر در اين عمل اين است كه قوه ي حركت به او مي دهد و بس و



[ صفحه 192]



در انتخاب نوع عمليات شخص فلج، هيچ گونه دخالتي ندارد و هر خوب و بدي را اختيار كند با اراده ي خود اوست. البته مقداري از اين كارهاي انجام شده، به فاعل نسبت داده مي شود و مقداري هم به دكتر. كارهاي بندگان هم عين همين مثال است.

از امام باقر روايت شده كه مي فرمود: در تورات نوشته شده: يا موسي اني خلقتك واصطفيتك و قويتك و امرتك بطاعتي و نهيتك عن معصيتي فان اطعتني اعنتك علي طاعتي و ان عصيتني لم اعنك علي معصيتي ولي المنه عليك في طاعتك ولي الحجة علي معصيتك؛ اي موسي! من تو را خلق كردم و از ميان مخلوقم انتخابت نمودم و تو را تقويت كردم و امرت كردم به اطاعت خودم و تو را از ارتكاب به معصيتم منع كردم. پس اگر اطاعتم نمودي تو را به اين عمل كمكت مي كنم و اگر به من عصيان ورزيدي در معصيت تو را كمك نمي كنم. بنابراين در اطاعت تو منتي بر تو دارم و براي عصيانت بر ضد تو حجتي دارم. [3] .


پاورقي

[1] اصول كافي، ج 1، ص 231؛ ان الله ارحم بخلقه من ان يجير خلقه علي الذنوب ثم يعذبهم عليها و اله اعز من ان يريد امرا فلا يكون...

[2] همان.

[3] بحار، ج 5، ص 9.