بازگشت

هفتمين معصوم




اي فروزان گهر پاك بقيع

گل پرپر شده در خاك بقيع



با سلامت كنم آغاز كلام

اي تو را ختم رسل كرده سلام



پنجمين حجت و هفتم معصوم

به ابي انت كه گشتي مسموم



اي فداي حق و قرباني دين

كرده يك عمر نگهباني دين



تنت از درد و الم كاسته شد

تا كه دين قامتش آراسته شد



از عدو ظلم و شرارت ديده

چون پدر رنج و اسارت ديده



خار در پاي و رسن در بازو

رفته اي با اسرا در هر سو



كرده خون خاطرت اي شمع ولا

محنت واقعه ي كرب و بلا



كربلا ديده اي و كوفه و شام

اي شهيد از اثر ظلم هشام



آتش غم پر و بالت را سوخت

زهر كين شعله به جانت افروخت



اثر زهر به زين آلوده

كرد اعضاي تو را فرسوده



خود تو مظلومي و قبر تو خراب

ديده ي دهر از اين غصه پر آب



شيعه را دل ز عزايت شده داغ

كه بود قبر تو بي شمع و چراغ



ظلم اين است كه دور از ادراك

كرده يكسان حرمت را با خاك



نزد آن طايفه ي زشت مرام

بوسه بر قبر شما هست حرام



با چنين ظلم و ستم از اعدا

بهتر اين است كه قبر زهرا





[ صفحه 207]



مخفي از ديده ي دشمن گرديد

تا زهر حادثه ايمن گرديد



مؤيد