بازگشت

برتري امام باقر بر فقهاي زمان خود


ويژگي سومي كه امام باقر (عليه السلام) داشتند، اين بود كه ايشان زماني آمدند كه جامعه اسلامي تازه طعم يك آزادي نسبي را مي چشيد. بعد از ظلم و ستمي كه مردم در دوران معاويه تا دوران استقرار حكومت او كشيده بودند، اندك زماني نگذشت كه يزيد بر سر كار آمد و آن فاجعه ي دردناك را به وجود آورد و امام حسين (عليه السلام) را به شهادت رساند. پس از آن جامعه اسلامي به دليل قيامها و انقلابها و جنبش هاي فراوان دستخوش آشوب شد، و از جهت امنيتي شرايط ناپايداري بر كل جامعه ي اسلامي حاكم شده بود. در اين شرايط از يك سو جنبش خوارج به شكل گسترده اي رشد مي كرد، و از سوي ديگر جنبش زبيريين (عبد الله بن زبير) و جنبش توابين و انقلابي هاي خونخواه امام حسين (عليه السلام) آغاز شده بود، و در ادامه ي آن قيام مختار و همچنين قيام هاي ديگر به چشم مي خورند كه در سراسر جهان اسلام منتشر شده بودند.

در تحولاتي كه پس از يزيد به وجود آمد، مروان بن حكم و پس از او عبد الله بن مروان و حجاج بن يوسف ثقفي بر روي كار آمدند و سعي كردند اوضاع را آرام كنند. اما اين اوضاع پرآشوب براي مدتي همچنان باقي ماند و شرايط كلي جامعه را تحت تأثير خود قرار داد. و طبيعي است كه عدم ثبات سياسي و امنيتي، تأثيرات منفي بزرگي بر روند پيشرفت علمي، اقتصادي و اجتماعي خواهد داشت.

اما آغاز امامت امام باقر (عليه السلام) در زماني بود كه اوضاع جامعه عموما رو به ثبات و آرامش بود، امويان توانسته بودند به طور كلي يك نحوه سيطره بر جامعه پيدا كنند، گر چه نشانه هاي ضعف هم به تدريج در آنها نمايان مي شد، اما هنوز قدرت و زمام امور جامعه در دست آنها بود. در نتيجه براي فتح و توسعه طلبي در دنيا منتشر شدند و به اندلس رسيدند و در مناطق گسترده اي از دنيا حكمراني كردند. اين جريان ها با دوران آغاز امامت امام باقر (عليه السلام) همزمان بود.

رشد و پيشرفت علمي در حوزه ي فقهي مدينه نيز به دليل اين شرايط بود. در آن دوران پديده اي به عنوان فقها، علما و حوزه هاي فقهي جلوه كرده بود. البته پيش از امام باقر (عليه السلام) نيز فقهايي بودند كه به آنها مراجعه مي شد، اما اين نگرش به قدري جا نيفتاده بود كه به صورت يك حوزه و يك جريان علمي و فرهنگي و فكري، شناخته شده باشد. اما در زمان امام باقر (عليه السلام) اين مسئله جايگاه خود را پيدا كرد، و در اين فضاي علمي امام باقر (عليه السلام) به عنوان نماينده ي مدرسه ي اهل بيت (عليهم السلام) برجسته شد. از جمله نشانه هاي موجود در آن زمان اين بود كه نوشتن حديث در زمان خليفه ي دوم عمر بن خطاب منع شده بود، و اين وضع همچنان مدتي ادامه داشت، تا اين كه عمر بن عبد العزيز روي كار آمد و اجازه ي نوشتن حديث را به صورت فراگير صادر كرد.

البته پيش از اين دوره هم حديث، نگارش و جمع آوري مي شد، اما در زمان عمر بن عبد العزيز شكل رسمي و قانوني اي به خود گرفت. البته عمر بن عبد العزيز اصلاحات بسياري انجام داده بود كه يكي از آنها اين اقدامش بود. وگر چه اين امر نسبتاً دير اتفاق افتاد، اما اين دوره از جهت رونق گرفتن حوزه هاي علمي، دوره ي ويژه اي به شمار مي رفت.

بنابراين اين ويژگي ديگري از امام باقر (عليه السلام) بود، و آن اين كه ايشان در دوره اي آمدند كه حوزه هاي فقهي در آن آشكار و پرجلوه بودند و هر حوزه و مذهبي نمادها و شخصيت هاي خود را داشت. امام باقر (عليه السلام) نيز به عنوان شخصيت اول حوزه ي اهل بيت (عليهم السلام) ظهور كرد و در پي اين ظهور توانست بر تمام فقهاي همدورانش برتري يابد. شايد آن چه در ويژگي اول و دوم گفتم به اين برتري برگردد، زيرا هنگامي كه فردي مانند جابر بن عبد الله انصاري مي آيد و گواهي پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) را در حق امام باقر (عليه السلام) نقل مي كند كه ايشان دانش را به خوبي خواهد شكافت، بدون شك اين مطلب، تأثير بسزايي در برتري علمي ايشان خواهد داشت.