بازگشت

دانشگاه امام باقر


امام باقر عليه السلام در يك دوره ي بسيار حساس از دوران تاريخي به سر مي بردند. آن حضرت هسته ي كوچكي را كه امام سجاد عليه السلام بنياد نهاده بود، تحت رهبري خود قرار داد و به گسترش و توسعه ي آن پرداخت به صورتي كه يكي از بزرگ.ترين دانشگاهها را تأسيس نمودند.

گر چه از لحاظ عددي، شاگردان امام باقر عليه السلام مانند زمان امام صادق عليه السلام زياد نبودند، اما در همان زمان در تمام مراكز حجاز و عراق شاگردان برجسته ي آن حضرت پراكنده بودند. شاگردان برجسته ي امام باقر عليه السلام عناصر را براي رشد آينده ي مكتب تشيع، به صورت نظامي نيرومند و مستحكم به پيش مي بردند، لذا دوره ي امام باقر عليه السلام از حساس ترين دوره هاي امامت امامان شيعه است وقتي وضعيت آن دوره را بررسي مي كنيم مي بينيم واقعا مردم جستجوگر حقيقتجو متحير، و مضطرب بودند و نمي دانستند در مسايل ديني و قرآني به چه كساني مراجعه كنند؟ به طوري كه «كشي» حديث خيلي مهمي را در اين مورد روايت مي كند و مي گويد:

قبل از امامت امام محمد باقر عليه السلام شيعيان علم حلال و حرام را، بجز آنچه واز ديگر مردم آموخته بودند، چيز ديگري نمي دانستند تا اينكه زمان امام باقر عليه السلام فرا رسيد و وي امام شد. او دانش را به آنها آموخته و علم را شكافت و شيعيان شروع به تعليم كساني كردند كه قبلا از آنها ياد مي گرفتند. [1] .

امام باقر عليه السلام احياگر اسلام بود. از آنجايي كه بعد از رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و به حكومت رسيدن ابوبكر و عمر و عثمان و كارهايي كه كردند، احاديث نبوي را آتش زدند و مردم از اهل بيت و قرآن دور ساختند و سپس مشكلاتي را كه براي مولا امير مؤمنان علي عليه السلام و سپس اما حسن عليه السلام و به شهادت رساندن امام حسين عليه السلام و



[ صفحه 133]



امامت امام زين العابدين عليه السلام در همه ي اين دوره ها كه اكثر ظالمان و ستمگران حكومت ها را در دست داشتند و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام كه منبع و سر چشمه ي علم الهي بودند عملا از صحنه ي سياست و مركزيت علمي و ديني مردم به دور بودند. كم كم داشت اين مسئله به يك فاجعه ي بزرگ تبديل مي شد. مردم مسلمان و شيعه فراوان بودند اما از احكام اسلام و قرآن خبري نداشتند و فقهاء و علماء رسمي خلافت بدون اطلاع از دين و قرآن فتوا مي دادند و مردم را به گمراهي و هلاكت مي انداختند.

امام باقر عليه السلام خود را وقف مكتب و رونق بخشيدن به حركن علمي در جهت رشد و تعالي مكتب تشيع نمود به طوري كه در ميان تمام افراد جهان به عنوان عالمترين، متبحرترين و فاضل ترين مردم زمان خود شناخته شد. به طور كه بسياري از دانش دوستان و علما، آوازه ي فضل و دانش او را شنيده و به سوي آن حضرت جذب شدند.

امام باقر عليه السلام در عصر خود، در مورد همه ي علوم، مرجع يگانه جهان اسلام بود و علماي عصر او در برابر وجود مقدسش فروتني مي نمودند. حوزه ي درس او براي صدها دانشمند و محدث كه تربيت كرده بود پايگاهي بود. جابر جعفي مي گويد: «ابو جعفر هفتاد هزار حديث براي من روايت كرد». محمد بن مسلم مي گويد: «هر مسئله كه در نظر دشوار مي نمود از ابوجعفر عليه السلام مي پرسيدم تا جايي كه سي هزار حديث از او سؤال كردم.» [2] .

در روايت حبابة الوالبيه آمده است كه در مكه مردي را ديدم كه بين «باب» و «حجر» بر بلندي ايستاده بود... مردم پيرامون وي جمع شده بودند و در مشكلات خود از نظر مي خواستند و جواب سؤالهاي مشكل خود را از او مي خواستند و او را رها نكردند تا در هزار مسأله جواب همه را داد... جمعي گفتند اين كيست؟



[ صفحه 134]



جواب شنيدند كه او، امام محمد باقر بن علي بن حسين بن علي بن ابيطالب عليهم السلام است.

در موسم حج، از عراق و ايران و ديگر شهرها هزاران مسلمان از او جواب سؤالهاي خود را مي خواستند و از هر باب از معارف اسلام از آن حضرت مي پرسيدند و اين امر دليل آن بود كه او در دل توده هاي مردم جاي داشت.


پاورقي

[1] رجال كشي / ص 289.

[2] مراة الجنان.