بازگشت

عمر بن عبدالعزيز به حكومت مي رسد


بعد از سليمان، عمر بن عبدالعزيز در سال 99 به قدرت رسيد مدت حكومت او سه سال بود كه در رجب سال 101 مرد و قدرت به دست يزيد بن عبدالملك رسيد.

آنقدر كثافت كاري بني اميه زياد و بي حمد بود كه مردم روي كار آمدن عمر بن عبدالعزيز را رحمت و راحتي براي خويش مي دانستند.

موقعي كه «عمر بن عبدالعزيز» به حكومت رسيد، هيأتهايي از اطراف كشور به منظور عرض تبريك و تهنيت به خضور وي آمدند. از آن جمله هيأتي بود از حجاز، در آن هيأت نوجوان نابالغي بود كه در مجلس عمر بن عبدالعزيز بپا خاست.تا سخن بگويد عمر گفت: آنكس كه سنش از تو بيشتر است حرف بزند زيرا او به سخن گفتن شايسته تر است. نوجوان گفت: اي خليفه ي مسلمين اگر ميزان شايستگي سن بيشتر باشد در مجلس شما كساني هستند كه براي خلافت شايسته ترند.

عمر بن عبدالعزيز از سخن نوجوان به شگفت آمد او را تاييد كرد و اجازه داد سخن بگويد. نوجوان گفت: از كشور دوري به اينجا آمده ايم آمدن ما نه براي طمع



[ صفحه 138]



است نه به علت ترس، طمع نداريم و...

عمر بن عبدالعزيز گفت: اي پسر مرا موعظه كن نوجوان گفت: اي امير گروهي بر اثر حلم خداوند مغرور شدند و گروهي به مدح و تمجيد مردم، تو از كساني مباش كه حلم الهي يا تحسين مردم از آنها موجب غرورشان گرديده و دچار لغزش شده اند.

نوفل بن ابي فرات مي گفت: من نزد عمر بن عبدالعزيز بودم مردي نام يزيد را با لقب امير المؤمنين برد «عمر» به او گفت: او را امير المؤمنين مي خواني؟!! و دستور داد بيست تازيانه به او زدند. [1] .


پاورقي

[1] نفس المهموم / شيخ عباس قمي.