بازگشت

مناظره با عبدالملك


مردي به عبدالملك مروان گفت: من مي خواهم با تو مناظره اي بكنم به شرط.اينكه اول به من امان دهي. عبدالملك گفت: تو را امان دادم. آن مرد گفت: بگو ببينم اين مقامي كه در آن قرار گرفته اي، پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم تو را به اين منصب تعيين كرده است؟

عبدالملك گفت: نه.



[ صفحه 152]



آن مرد پرسيد: مردم جمع شدند و تو را انتخاب كردند؟

عبدالملك گفت: نه

مرد پرسيد: آيا آنها كه با تو بيعت كرده بودند لازم بود وفا نمايند؟ عبدالملك گفت: نه.

آن مرد پرسيد: در شوري بو را تعيين نمودند؟

عبدالملك گفت: نه

آن مرد گفت: پس تو به زور بر آنها حكومت مي كني و مال و جان آنها را در اختيار گرفته اي؟

عبدالملك گفت: آري همينطور است.

مرد گفت: پس چرا نام خود را اميرمؤمنان نهاده اي، با اينكه خدا و رسول و مسلمانان تو را امير نكرده اند؟

عبدالملك گفت: از مملكت من بيرون برو و در غير اين صورت گردن تو را مي زنم. [1] .


پاورقي

[1] بحارالأنوار / ج 11 / ص 242.