بازگشت

گفتگوي احول با زيد


ابان گفت: احول [1] به من خبر داد كه: «زيد بن علي بن الحسين عليه السلام» در آن حال كه مخفي بود به سوي او كسي را فرستاد. احول مي گويد: من به نزد او رفتم، زيد به من گفت: اي اباجعفر چه مي گويي اگر يكي از ما شب هنگام به نزد تو آيد، آيا با وي



[ صفحه 187]



خروج خواهي كرد؟

احول گفت: به وي گفتم: اگر پدرت يا برادرت باشد با او خروج مي كنم. زيد گفت: من عزم دارم خروج نمايم تا با اين قوم جهاد كنم، پس با من خروج كن. احول مي گويد: من گفتم با تو خروج نمي كنم فدايت گردم، زيد گفت: آيا به جان، از من دريغ مي ورزي؟ احول گفت: همانا براي انسان يك جان است، پس اگر خداي را در زمين حجتي باشد، پس متخلف از تو ناجي و خروج كننده ي با تو هالك است، و هر گاه خداي را در زمين حجتي نباشد، پس متخلف از تو و خروج كننده ي با تو برابر خواهند بود.

زيد گفت: اي اباجعفر، با پدرم بر سر سفره مي نشستم، و تكه گوشت بزرگ در دهان من مي گذاشت، و لقمه ي داغ را از روي محبت بر من سرد مي كرد تا خنك شود. و آيا از حرارت آتش بر من شفقت نداشت؟ كه تو را به اين خبر داد و مرا به آن خبر نداد، بر تو خوف داشت كه آن را نپذيري پس به آتش درآيي، و مرا خبر داد كه اگر بپذيرم نجات يابم. و اگر نپذيرم او را باكي نيست كه من به آتش دوزخ درآيم. سپس او را گفتم: فدايت شوم شما برتريد يا پيامبران؟ گفت: پيامبران. گفتم: يعقوب به يوسف گفت:

«يا بني لا تقصص رؤياك علي اخوتك فيكيدوا لك كيدا» [2] .

اي پسر من خواب خود را به برادران حكايت مكن كه بر تو مكر كنند.

يوسف نيز نگفت تا برادران مكر نينديشند، و آن را از ايشان مكتوم داشت. پس به همين گونه پدرت از او پوشيده داشت، چون او بر تو مي ترسيد.

آنگاه زيد به احول گفت: به خدا سوگند، حال كه چنين گفتي، هر آينه صاحب تو در مدينه براي من حديث كرد كه من كشته مي شوم، و در كناسه مصلوب مي گردم، و



[ صفحه 188]



همانا نزد او صحيفه اي است كه در آن قتل و صلب من ثبت است.

احول مي گويد: پس حج كردم، و امام صادق عليه السلام را به گفتار زيد و آنچه من او را گفتم خبر دادم. سپس امام به من فرمود: او را از پيش رو و از پشت سر و از راست و از چپ و از فرق سر و از زير قدمها بگرفتي، و راهي براي او نگذاشتي كه از آن برود. [3] .


پاورقي

[1] وي محمد بن علي بن نعمان ابوجعفر ملقب به مؤمن الطاق و صاحب الطاق و احول است.

[2] يوسف / 5.

[3] اصول كافي / ج 1 / ص 174.