بازگشت

زيد در كنار امام باقر


«زيد بن علي» بر امام باقر عليه السلام وارد شد، و با او نامه هايي از مردم كوفه بود كه در آن وي با به جانب خويش دعوت كرده بودند و او را به اجتماع خويش خبر داده و از او خواسته بودند تا بر بني اميه خروج كند. پس ابوجعفر عليه السلام فرمود: اين نامه ها از جانب ايشان ابتدايي است يا پاسخ نامه هايي است كه تو به ايشان نوشته و ايشان را به خروج خوانده اي؟ گفت: ابتدائا از ايشان است، به سبب معرفت ايشان به حق ما و قرابت ما به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و به جهت آنچه در كتاب خدا از وجوب مودت و طاعت ما مي يابند و براي آن ننگي و عسرت و وبلا كه ما در آن هستيم.

امام باقر فرمود: فرمانبرداي واز جانب خدا مفروض و واجب است، و طريقي است كه آن را در امتهاي پيشين جاري ساخته و در امت حاضر نيز جاري مي سازد و اطاعت براي يك تن از ما و دوستي براي همگي ماست. و...

پس خفيف و سبك نگردانند ترا گروهي كه يقين ندارند، ايشان هرگز تو را از خدا بي نياز نخواهند كرد. پس شتاب مكن، و همانا خدا براي شتاب بندگانش شتاب نمي كند، و از خداي تعالي سبقت مگير كه اين بلا تو را زبون كند و بيفكند.

رواي مي گويد: در اين هنگام زيد به خشم آمد و گفت: «از ما آن كس امام نيست كه در خانه ي خود بنشيند و پرده در پيش روي بياويزد و از جهاد روي بتابد و لكن امام از ما آن كس است كه خود را در خطر اندازد و در راه خدا آن چنانكه بايد جهاد نمايد و از رعيت و حريم خويش دفاع نمايد.»

سپس امام باقر عليه السلام فرمود:



[ صفحه 191]



براي هر چيز زماني و براي هر زماني مدتي تقديم و تأخير ناپذير قرار داده است. پس اگر تو بر بينه و حجتي از جانب خداوند مي باشي و در امر خود بر يقين و در حال خود بر بيان واضح مؤيد و به حجت متكي هستي، آنچه را در خاطر داري مواظب باشد، و در غير اين صورت اراده مكن امري را كه خود از آن در شك و شبهه باشي، و قصد مكن زوال ملكي را كه حظ آن تمام نگرديده و مدت آن تمام نشده است. [1] .


پاورقي

[1] اصول كافي / ج 1 / ص 356.