بازگشت

افكار زيد


پس از بيعت مردم با زيد و اطلاع يوسف بن عمر از اين امر، فشار خود را بر ياران زيد زياد كرد و بطور پنهاني به جستجوي فعاليت زيد پرداخت. ياران زيد كه از اين امر آگاه شدند، گروهي از سران آنها پيش زيد رفتند و گفتند: رحمك الله، ما قولك في ابي بكر و عمر؟

خداوند تو را رحمت كند، در شأن ابي بكر و عمر چه مي گويي؟

زيد گفت: خدا آن دو را رحمت كند و ايشان را بيامرزد، از هيچيك از افراد خاندان خويش نشنيدم كمه از ايشان تبري جويد و يا جز خير چيزي بگويد. گفتند: در اين صورت پس چرا خون اهل اين خاندان (اهل بيت) را مي طلبي، اگر چنانچه آن دو بر سلطنت شما نتاخته اند و آن را از دست شما بدر نياورده اند.

زيد در جواب آنها گفت: مهمترين چيزي كه در جواب آنچه ذكر كرديد مي گويم اين است كه ما از همه ي مردم به سلطنت رسول الله سزاوارتر بوديم و آن گروه بر ما استبداد ورزيدند و ما را از آن براندند، و اين به نزد ما موجب كفر ايشان نمي شود، زمامداري يافتند و ميام مردم عدل كردند وبه كتاب و سنت عمل نمودند.

مردم گفتند: اي زيد اگر آنها به تو ستم نكردند پس اينها هم ستم نكردند، پس چرا ما را به جنگ با قومي دعوت مي كنين كه نسبت به تو ستمكار نيستند.

زيد گفت: اينها مانند آنها نيستند، اينها بر من و شما و بر خودشان ستمكارند. ما شما را به كتاب خدا و سنت نبي صلي الله عليه و آله و سلم مي خوانيم كه سنتها زنده شوند و بدعتها خاموش گردند. پس اگر از ما پذيرفتيد سعادت يافتيد، و اگر خودداري ورزيديد مرا با شما كاري نيست.

در اين هنگام مردم او را ترك كردند و بيعت خود را با او شكستند و گفتند: امام در گذشت؛ و مي گفتند كه؛ ابوجعفر محمد بن علي، برادر زيد بن علي، امام است و در آن روز وفات يافته بود، و پسرش جعفر بن محمد زنده بود، پس گفتند: امروز



[ صفحه 193]



جعفر پس از پدرش امام ماست، او بعد از پدرش به امر حق است، و پيروي زيد بن علي نمي كنيم چرا كه او امام نيست.

هنگامي كه زيد در كوفه با ياران خويش كه بيعت كرده بودند خروج كرد يكي از ايشان شنيد كه ابوبكر و عمر طعن مي زند. پس اين را وبر آن كس زشت شمرد و وي را نهي كرد، سپس كساني كه با او بيعت كرده بودند از گردش پراكنده شدند زيد ايشان را گفت: «مرا ترك كرديد.» [1] .

علماي زيديه اينگونه كار زيد را توجيه مي كنند آنها مي گويند: با توجه به اينكه پيروان حضرت زيد - تركيبي از همه ي فرق اسلامي از اهل سنت و خارجي و مرجئه و معتزله و شيعه بودند مي توان گفت كه زيد جمله اي در باب شيخين به صورتي از يكي از شيعيان شنيده بود، و جهت حفظ وحدت اين جمع گوناگون، براي اجراي هدف مقدس و بزرگ او را نهي كرده باشد.



[ صفحه 194]




پاورقي

[1] مقالات الاسلاميين / ج 1 / ص 137.