بازگشت

وضع قيام كننده


حديثي از حضرت سجاد عليه السلام در تحذير اهل بيت از خروج در روضه ي كافي و وسايل درج آمده است:

«عن علي بن الحسين عليه السلام، قال: و الله لا يخرج و احد منا قبل خروج القائم عليه السلام الا كان مثله مثل فرخ طار من و كره قبل أن يستوي جناحاه فاخذه الصبيان فعبثوا به» [1] .

امام سجاد عليه السلام فرمود: به خدا قسم هيچ يك از ما خانواده قبل از قيام حضرت قائم عليه السلام خروج نمي كند مگر آنكه خروج او مثل خروج بچه پرنده اي است كه هنوز پرو بال در نياورده از لانه اش وخارج شود، كه در نتيجه گرفتار بچه ها شده با او به بازي مشغول مي شوند و خروج او به تباهي كشيده مي شود (از خروج او هيچ نتيجه ي مثبتي عايد نشود)

هنگامي كه زيد بن علي تصميم به قيام گرفت، امام باقر عليه السلام به او فرمود:

پس درباره ي خود از خدا بترس از اينكه فردا در كناسه مصلوب باشي. [2] .

اي زيد، مثل قيام كننده از اين خاندان پيش از قيام مهدي ايشان، مثل جوجه اي است كه بدون آنكه دو بالش پر در بياورد از لانه خارج شود،



[ صفحه 203]



چون چنين كند از لانه بيرون افتد و كودكان او را بگيرند و با او بازي كنند.

حسين بن راشد مي گويد: نزد امام صادق عليه السلام بودم كه من ياد و ذكر زيد بن علس را كردم و عيب و بدي زيد را گفتم.

حضرت صادق عليه السلام فرمود: چنين مكن.

آنگاه امام صادق عليه السلام فرمود:

رحم الله عمي (زيدا) اتي ابي، فقال اريد الخروج علي هذه الطاغية، فقال: لا تفعل، فاني أخاف أن تكون المقتول المصلوب علي ظهر الكوفة. اما علمت يا زيد، انه لا يخرج احد من ولد فاطمه علي احد من السلاطين قبل خروج السفياني، الا قتل [3] .

خداي عمويم زيد را رحمت كند. به نزد پدرم آمد و گفت: مي خواهم بر اين حكومت طاغيه خروج كنم، پس امام محمد باقر عليه السلام فرمود: اين كار را نكن من مي ترسم از اينكه كشته گردي سپس بر دار آويخته شوي در كوفه، اي زيد، آيا نمي داني كه هيچ يك از فرزندان فاطمه پيش از خروج سفياني بر هيچيك از سلاطين خروج و قيام نمي كنند، مگر اينكه كشته مي شوند.

سپس امام صادق عليه السلام به من فرمود: اي حسين بدرستي كه حضرت فاطمه عليهاسلام خود را از حرام حفظ كرد:

فحرم الله ذريتها علي النار

پس خداود آتش جهنم را بر ذريه او حرام گردانيد. [4] .

يزيد بن خلف مي گويد: در حالي كه در خدمت امام صادق عليه السلام بودم درباره ي زيد كه در مدينه بود صحبتي به ميان آمد. امام صادق عليه السلام فرمود: گويي او را مي بينم كه به عراق رفته است، دو روز درنگ مي كند و روز سوم كشته مي شود. سپس سرش را در



[ صفحه 204]



بلا مي گردانند. [5] .

بنا به دلايلي كه ذكر شد، امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام ناگزير بودند تا در برابر قيام زيد شيوه اي را برگزينند كه ظن جباران اموي متوجه اين امر نشود كه ايشان زيد را در خروج تأييد يا تشويق مي كنند. به نظر مي رسد بعضي روايات متوجه اين امر است.

ابن نضره مي گويد: هنگامي كه امام باقر عليه السلام به حال احتضار قرار گرفت، فرزندش امام صادق عليه السلام را پيش خواند تا عهد امامت را به وي بسپارد و در اين هنگام زيد بن علي به امام باقر عليه السلام گفت: اگر مثال حسن و حسين را درباره ي من پيروي كني اميدوارم منكري انجام نداده باشي.

امام باقر عليه السلام به وي فرمود: اي زيد، نه امانات مثال است و نه عهود به رسوم، بلكه اينها اموري است سابق، از حجتهاي خداوند. [6] .

زيد بن علي به برادرش امام باقر عليه السلام برخورد پس امام باقر عليه السلام به يارانش گفت: اين برادر مرا مي بينيد، به خدا سوگند كه ادعا مي كند چيزي را كه از آن او نيست، و مردم را به خود مي خواند. [7] .

مسعودي در اثبات الوصيه، در ضمن ذكر وصيت حضرت امام باقر عليه السلام به امام صادق.عليه السلام نوشته است.

زيد پس از من بزودي مردم را به سوي خويش دعوت خواهد كرد، او را بگذار، و با او به منازعه مپرداز، چون عمر او كوتاه است. [8] .

ابن صباح مي گويد: بر امام صادق عليه السلام وارد شدم، به من فرمود: پشت سرت چه خبر، گفتم: خبري خوش از عمويت زيد، وي خروج كرده است و مي گويد كه او



[ صفحه 205]



فرزند زن برده است، و او قائم اين امت است، و او فرزند بهترين كنيزان است. امام فرمود: دروغ مي گويد: او آنچنان نيست كه مي گويد، اگر او پيش از قائم اين امت خروج كند كشته مي شود، آن قائم، فرزند بهترين كنيز است. [9] .

سليمان بن خالد مي گويد: امام صادق عليه السلام به من گفت: خدا عمم زيد را رحمت كند، نتوانست تا ساعتي از روز را با كتاب خدا كار كند.

سپس فرمود: اي سليمان بن خالد دشمنان وشما در نزد شما چگونه بودند؟

گفتم: آنها كافر بودند. حضرت فرمود: همانا خداوند مي فرمايد:

حتي ادا اتخنتموهم فشدوا الوثاق فاما منا بعد و اما فداء [10] .

تا آنكه چون ايشان را از پاي درآورديد به قيد محكم ببنديد، پس يا منت گذارده بي عوض رها كنيد و يا آنكه عوض و فديه بستانيد و آزاد كنيد.

حضرت فرمود: خداوند من را بي عوض رها كردن بعد از اثخان از پاي درآوردند) قرار داد و حال انكه شما گروهي را اسير كرديد سپس پيش از اثخان آزادشان ساختيد و پيش از اثخان منت گذارده، رهايشان كرديد، در حالي كه خداوند «من» را بعد از «اثخان» قرار داد، تا آنكه بر شما از سويي ديگر خارج شدند و با شما جنگ كردند. [11] .


پاورقي

[1] روضه ي كافي / ج 2 / ص 122 - وسائل الشيعة / ج 11 / ص 36.

[2] مناقب ابن شهر آشوب / ج 2 / جز 6 / ص 279.

[3] بحار / ج 11 / ص 37.

[4] كشف الغمه / ج 2 /ص 356.

[5] اعيان الشيعه / ج 33 / ص 102.

[6] عيون اخبار الرضا / باب ششم.

[7] اعيان الشيعه / ج 33 / ص 65.

[8] اثبات الوصيه / ص 138.

[9] الغيبه / ص 121.

[10] محمد صلي الله عليه و آله و سلم / 4.

[11] اختيار معرفة الرجال / ص 260.