بازگشت

عقيده ي زيد


زيد گفت: نزد پدرم علي بن حسين عليه السلام بودم در آن ميان جابر بن عبدالله انصاري ار در وارد شد، هنگامي كه ميان آن دو سخن آغاز شد. به ناگاه برادرم محمد از يكي از حجره ها به درآمد. جابر با ديدگان گشاده به وي نظر افكند. پس به سوي او



[ صفحه 209]



برخاست و گفت: اي پسر، پيش بيا، پس، پيش آمد. و گفت: برگرد، پس برگشت. گفت: شمايلي همانند شمايل رسول الله، اي پسر، نامت چيست؟ گفت: محمد. جابر گفت: فرزند چه كسي هستي؟ گفت: فرزند علي بن حسين. جابر گفت: پس تو باقر هستي. پس بدو روي آورد و سر و دو دستش را ببوسيد، سپس گفت: اي محمد، رسول خدا ترا سلام رسانيد. محمد گفت: برترين سلامها بر رسول خدا باد، و بر تو اي جابر از اينكه سلام او را رسانيدي. جابر سپس به مصلاي خود بازگشت، و با پدرم آغاز سخن كرد و مي گفت كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم روزي مرا گفت كه اي جابر، هر گاه فرزندم را دريافتي وي را از من سلام برسان. او همنام من و شبيه ترين مردم به من است. علم او علم من و حكم او حكم من است. هفت تن از فرزندان او امينان پاك و ائمه ابرارند. هفتمين ايشان مهدي ايشان است كه جهان را از داد و عدل پر مي كند همچنانكه از جور و ستم پر شده است.

سپس رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم چنين خواند:

آنان را پيشواي مردم ساختند تا خلف را به امر ما هدايت كنند و هر كار نيكو را از انواع عبادات و خيرات و بخصوص اقامه ي نماز و اداي زكات را به ايشان وحي كرديم و آنها هم به عبادات ما پرداختند. [1] .


پاورقي

[1] كفاية الاثر / ص 327.