بازگشت

زندگاني علمي دوره بني اميه


علوم و معارف اسلام تا شهادت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليه السلام بر اصل تعليمات مستقيم قرآن و پيغمبر اسلام و زبان وحي بود به طوري كه در تاريخ مفصل اسلام نوشتيم هيچ كس جرئت انحراف نداشت حتي خليفه چنانچه عمر با همه خشونتي كه داشت در مقابل مردم گفت اگر من منحرف شوم چه خواهيد كرد؟

مسلمانان با كمال شهامت گفتند با اين شمشير تو را هدايت و به راه راست بر مي گردانيم - بنابراين حكومت حكومت ديني و طبق قرآن و حديث بود و جز غصب خلافت و امامت لغزشها كمتر مي شد و ديديم تا عثمان منحرف گرديد او را با شمشير به راه راست فرستادند.

زندگاني علمي و ديني يك وحدتي داشت مخصوصا زمان اميرالمؤمنين كه همه جا بحث علمي و فقهي بود حتي در ميدان هاي جنگ و به اين طريق و در سفر و حضر همه جا بحث روي علوم و فنون بود تا به شهادت امام المتقين خاتمه يافت ورق برگشت و اوضاع به يك



[ صفحه هفتم]



صورت ديگري درآمد حكومت ديني مبدل به حكومت عربي آن هم آميخته به تعصب جاهليت و تمايلات خانوادگي و تشخص گرديد و معاويه خلافت ديني را به سلطنت شبيه اكاسره ايران و قياصره روم تشكيل داد و علوم و فنون را تحقير كرد و حتي نوشت از آموزش و پرورش مردم جلوگيري كنيد در مساجد و مدارس هم اخبار و حديث را طبق دستور دربار خلافت نقل كنيد تا مردم در جهالت بمانند و بشود بر آنها حكومت كرد - با شرحي كه از دوره اموي در كتاب سيدالشهداء عليه السلام داده ايم ثابت شده كه معاويه علوم و فنون اسلامي را كه در رأس آن سه قسمت تفسير - حديث - ادبيات بود آنها را به قدري تضعيف نمود كه تفسير به ميل بني اميه گفته مي شد و حديث در سايه جاعلين حديث نشر و توسعه يافت فقط ادبيات خشك دوره جاهليت در مدح و توصيف باقي مانده و جز آن چيزي نداشت.