بازگشت

ابومسلم و بني عباس


ابومسلم اصفهاني كه در كوفه تربيت شد و به خراسان رفت به طرفداري علويان به تبليغ پرداخت و چون آنها حاضر نشدند ابراهيم امام او را به خود جلب نمود كه مردم را به سوي بني عباس دعوت كند.

در اين ضمن كه آل مروان ابراهيم امام را در كوفه زنداني كردند ابومسلم بحران محل زنداني شدن ابراهيم شتافت و از خليفه به صورت يك بازرگان به عنوان اينكه امانتي نزد ابراهيم دارم مي ترسم هلاك شود و امانت من از بين برود درخواست ملاقات او را كرد خليفه هم موافقت نمود و ابومسلم ابراهيم امام را در حران ديد و پرسيد امانت مرا به چه كسي سپردي كه از او بگيرم او هم مطلب را درك كرد گفت نزد من است و پس از من از پسر حارثيه بگير

فرزند حارثيه سفاح بود كه به ابوالعباس معروف گرديد و ابومسلم به كوفه نزد او رفت و با او بيعت كرد كه به نام او دعوت كند برگشت به خراسان و به سوي بني عباس دعوت نمود و سخت فعاليت كرد تا زمام خلافت را از مروان حمار آخرين اموي گرفت به دست بني عباس داد اما منصور نمك نشناسي كرد - او را به ناجوانمردي كشت سياهپوشان خراسان و سپاهيان نصر سيار والي امويين و علويان طبرستان و مردم مازندران و دسته هاي مختلف ديگر عليه آل مروان قيام كردند تا دولت بني اميه ساقط شد و اين فعاليت هاي سياسي درست بيست سال طول كشيد و در همين مدت امام محمدباقر عليه السلام مشغول گستردن بساط دانش و بينش گرديد.